بازگشت

وصيتي كه اميرالمؤمنين علي به پسر خود حسين كرد


شريف رضي در نهج البلاغه سفارش اميرالمؤمنين علي را به پسرش حسين كه با جمله ي (من الولد الفان المقر للزمان) شروع مي شود روايت كرده، و ابومنصور ثعالبي نيز در صفحه 33 از «الاعجاز و الايجاز» وصيت او را به پسرش حسين آورده مي گويد: و از جمله سخنان اميرالمؤمنين «كرم الله وجهه» به پسر خود حسين «رضي الله عنه» اين است:

يا بني أوصيك بتقوي الله عزوجل في الغيب و الشهادة و كلمة الحق في الرضي [1] و القصد في الغني و الفقر، و العدل في الصديق و العدو، و العمل في النشاط و الكسل، و الرضي عن الله تعالي في الرخاء.

يا بني! ما شر بعده الجنة بشر و ما خير بعده النار بخير، و كل نعيم دون الجنة محقور و كل بلاء دون النار عافية. اعلم يا بني ان من أبصره عيب نفسه شغل عن عيب غيره، و من رضي بقسم الله تعالي لم يحزن علي ما فاته، و من سل سيف البغي قتل به، و من حفر بثرا لأخيه وقع فيها، و من هتك حجاب غيره انكشفت عورات بيته، و من نسي خطيئته استعظم خطيئة غيره، و من كابد الأمور عطب، و من اقتحم البحر غرق، و من أعجب برأيه ضل، و من استغني بعقله زل، و من تكبر علي الناس ذل، و من سفه عليهم شتم، و من دخل مداخل السوء اتهم، و من خالط الأنذال حقر، و من جالس العلماء وقر، و من مزح استخف به، و من اعتزل سلم، و من ترك الشهوات كان حرا، و من ترك الحسد كان له المحبة من الناس.

يا بني! عز المؤمن غناه من الناس، و القناعة مال لا ينفد، و من أكثر ذكر الموت رضي من الدنيا باليسير، و من علم ان كلامه من عمله قل كلام الا


فيما ينفعه. العجب ممن خاف العقاب و لم يكف، و رجا الثواب فلم يعمل. الذكر نور و الغفلة ظلمة و الجهالة ضلالة، و السعيد من وعظ بغيره، و الأدب خير ميراث، و حسن الخلق خير قرين.

يا بني! ليس مع قطيعة الرحم نماء و لا مع الفجور غني.

يا بني! العافية عشر أجزاء تسعة منها في الصمت الا بذكر الله تعالي، و واحدة في ترك مجالسة السفهاء، و من تزين بمعاصي الله عزوجل في المجالس ورثه ذلا، و من طلب العلم علم.

يا بني! رأس العلم الرزق و آفته الخرق، و من كنوز الايمان الصبر علي المصائب. العفاف زينة الفقر و الشكر زينة الغني، و من أكثر من شي ء عرف به. و من كثر خطأه قل حياؤه، و من قل حياؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار.

يا بني! لا تيئسن مذنبا فكم من عاكف علي ذنبه ختم له بالخير، و كم من مقبل علي عمله مفسد له في آخر عمر صار الي النار. من تحري القصد خفت عليه الأمور.

يا بني! كثرة الزيارة تورث الملالة. يا بني الطمأنينة قبل الخبرة ضد الحزم. اعجاب المرء بنفسه دليل علي ضعف عقله.

يا بني! كم من نظرة جلبت حسرة، و كم من كلمة جلبت نعمة. لا شرف أعلي من الاسلام و لا كرم أعلي من التقوي و لا معقل أحرز من الورع، و لا شفيع أنجح من التوبة، و لا لباس أجمل من العافية، و لا مال أذهب للفاقة من الرضي بالقوت. و من اقتصر علي بلغة الكفاف تعجل الراحة و تبوأ حفظ الدعة. الحرص مفتاح التعب و مطية النصب و داع الي التقحم في الذنوب، و الشر جامع لمساوي العيوب و كفي أدبا لنفسك ما كرهته من غيرك.


لأخييك عليك مثل الذي (عليه) لك. و من تورط في الأمور من غير نظر في الصواب فقد تعرض لمفاجاة النوائب. التدبير قبل العمل يومنك الندم. من استقبل وجوه العمل و الآراء عرف مواقع الخطأ. الصبر جنة من الفاقة. في خلاف النفس رشدها. الساعات تنقص الأعمار. ربك للباغين من أحكم الحاكمين و عالم بضميير المضمرين. بئس الزاد للمعاد العدوان علي العباد. في كل جرعة شرف و في كل أكلة غصص. لا تنال نعمة الا بفراق أخري. ما أقرب الراحة من التعب و البؤس من النعيم و الموت من الحياة، فطوبي لمن أخلص لله تعالي علمه و عمله و حبه و بغضه و أخذه و تركه و كلامه و صمته. و بخ بخ لعالم علم فكف و عمل فجد و خاف البيات فأعد و استعد، ان سئل أفصح و ان ترك سكت، كلامه صواب و صمته و من غير عي عن الجواب، الويل كل الويل لمن بلي بحرمان و خذلان و عصيان و استحسن لنفسه ما كره لغيره. من لانت كلمته وجبت محبته. من لم يكن له حياء و لا سخاء فالموت أولي به من الحياة. لا تتم مروة الرجل حتي لا يبالي أي ثوبيه لبس و لا أي طعاميه أكل.

ترجمه:

اي فرزند! به تو سفارش مي كنم كه در حضور و غياب از خدا بپرهيزي، او را منظور نظر داري، و كلمه ي حق را هنگام خشنودي (و بعضي «و الغضب» نيز افزوده اند) و خشم بگوئي، و در هنگام دارائي و بي چيزي ميانه روي كني، و با دوست و دشمن به داد و عدالت رفتار نمائي، و در موقع نشاط و بيحالي بكار بپردازي، و در سختي و فراخي از خداوند خود راضي باشي. اي فرزند! پس از ورود به بهشت هيچ بدي بد نيست، و پس از ورود به


دوزخ هيچ خوبي خوب نه. هر لذت و نعمتي بدون بهشت خوار است، و هر بلائي با نجات از دوزخ سلامتي است.

اي فرزند! بدان كه هركس به عيب خود پي برد، به عيب ديگران نخواهد پرداخت؛ و هر كس به قسمت خداوندي راضي شود براي آنچه به او نرسيده، غمگين نخواهد شد؛ و هركس شمشير بيدادي و تعدي را از نيام بكشد، با همان كشته خواهد شد؛ و هر كس چاهي براي برادر خود بكند، خود در آن خواهد افتاد؛ كسي كه پرده ي راز ديگران پاره كند، عيوب خانواده اش فاش خواهد شد؛ كسي كه گناهان خود را فراموش كند، گناه ديگران را بزرگ مي شمارد؛ و كسي كه از روي عدم بصيرت به كارها بپردازد، خسته خواهد شد؛ و كسي كه نداسته به دريا رو كند، غرق خواهد گرديد؛ كسي كه رأي خود را بپسندد، گمراه مي شود؛ و كسي كه از عقل ديگران بي نياز شود، خواهد لغزيد؛ و كسي كه به مردم تكبر بفروشد، خوار خواهد شد؛ و هر كس آنها را تسفيه كند، دشنام مي شنود؛ و كسي كه به جاهاي ناشايسته قدم گذارد، بدنام خواهد شد؛ و آن كه با سفلگان نشيند، پست مي شود؛ و هر كه با دانشمند نشيند، محترم خواهد بود. كسي كه شوخي كند سبك مي شود، و آنكه گوشه گيري كند، ايمن خواهد ماند. و هر كس ترك شهوت كند آزاد مي شود، و هر كس حسد را كنار گذارد مردم به او اظهار دوستي خواهند كرد.

اي فرزند! بزرگواري مؤمن بي نيازي او است! قناعت براي مردم ثروتي است كه پايان ندارد؛ و هر كس زياد مرگ را بياد آورد، از دنيا به كم راضي خواهد شد؛ و هر كس بداند كه گفتارش نيز در كردارش به شمار خواهد آمد، خاموشي او زياد خواهد شد. سخن نخواهد گفت، مگر آنكه سودي داشته باشد.


تعجب مي كنم از كسي كه از سزا بترسد و از كرده ي خود دست برندارد، و يا اميدوار به پاداش نيك باشد و عمل خوب به جا نياورد، يادآوري فروغي است و فراموشي تاريكي است، و ناداني گمراهي است، و خوشبخت كسي است كه از ديگران پند گيرد. ادب بهترين ارث است، و خوشخوئي بهترين همنشين است.

اي فرزند! با بريدن از خويشان نبايد ترقي توقع داشت، و با زشت كاري منتظر ثروت نبايد شد.

اي فرزند! تندرستي ده بخش است كه نه بخش آن در خاموشي است مگر آنكه ذكر خدا را به جا آوري، و يك بخش آن در ترك كردن نشستن و برخاستن با سفهاء و سفلگان است.

كسي كه در مجالس به معاصي خود نسبت به خدا افتخار كند و آنها را مايه ي بزرگي خود بداند، خداوند او را خوار خواهد كرد. هر كس علم را طلب كند، عالم مي شود.

اي فرزند! سرمايه ي علم و دانائي مدارا است، و آفت آن كم عقلي و تكبر است. و يكي از گنجهاي ايمان، شكيبائي است بر ناگواريها. پاكدامني زينت فقر، و سپاسگزاري زينت ثروتمندي است؛ و هر كس زياد چيزي را به جا آورد، به همان شناخته خواهد شد؛ كسي كه زياد سخن گويد لغزشش زياد خواهد بود، و آنكه زياد بلغزد، كم شرم خواهد بود، و كم شرم بي پروا و ترس مي شود، و هر كس ترس و پروائي نداشته باشد دل و وجدانش خواهد مرد، چنين كس به دوزخ خواهد رفت.

اي فرزند! هيچ گنهكار را نااميد نكن زيرا چه بسا شده گنهكاري كه تمام عمر را با گناه به سر برده و عاقبتش خوب شده، و چه بسا كس كه تمام


عمر را به كار نيك پرداخته و در آخر عمر، آن را تباه كرده و به دوزخ رفته باشد. كسي كه با اراده و قصد وارد كار شود، كارهاي دشوار بر او آسان شود.

اي فرزند! زياد ديدار كردن از كسي موجب ملال مي شود؛ اي فرزند! قبل از تجربه و آزمايش مطمئن شدن برخلاف حزم و احتياط است. خودپسندي شخص، دليل سبك مغزي اوست.

اي فرزند! چه بسا نگاهي كه مايه ي اندوه شده باشد، و چه بسا سخني كه موجب نعمت گرديده. هيچ شرافتي بالاتر از اسلام نيست و هيچ بزرگواري بالاتر از پرهيزكاري يافت نشود، و هيچ پناهي محكمتر از ملاحظه ي خدا و ترس از او نباشد، و هيچ شفيعي مؤثرتر از توبه و بازگشت نخواهد بود، و هيچ لباسي بهتر و برازنده تر از تندرستي يافت نشود، و هيچ دارائي براي برطرف كردن نيازمندي بهتر از راضي بودن به روزي نباشد؛ و كسي كه به اندازه ي كفايت خود راضي شود، زودتر به راحتي و آسايش رسيده است. آز كليد رنج و مايه ي سختي و موجب ورود به گناهان و بديها و تبه كاريها و جامع تمام عيوب و زشتيها است. براي تأديب نفس خود آنچه را از ديگران بد ديدي كافي است. همان حقي را كه تو بر برادر داري او بر تو دارد. و كسي كه بدون تأمل در صحت امر وارد كارها شود، خود را در معرض حوادث ناگوار قرار داده. تأمل قبل از شروع به كار، تو را از پشيماني ايمن مي كند. كسي كه از ابتدا به كارها و آراء نظر كند، به مواقع اشتباه و خطا پي خواهد برد. شكيبائي شخص را از نيازمندي نگهداري خواهد كرد. رشد و پرورش روان در مخالفت با آن است. ساعات از عمر مي كاهد. پروردگارت براي ستمكاران بهترين داروها


است چه او به باطن همه دانا مي باشد. بدترين توشه براي رستاخيز، تعدي بر بندگان خدا است. هر جرعه اي در سينه شكستن و هر لقمه گلو گرفتني دارد. هيچ نعمتي به دست نيايد مگر به از دست دادن ديگري. چقدر آسايش به سختي و تنگي به خوشي و زندگاني به مرگ نزديك است. پس خوشا به احوال كسي كه در علم و عمل و دوستي و دشمني و گرفتن و رها كردن و گفتن و خاموشي خود نسبت به خدا، اخلاص را پيشه كند. و زهي به سعادت دانشمندي كه دانست و خودداري كرد و به جا آورد و كوشش نمود و از زيان و تباهي ترسيده آماده شده و توشه اي برگرفت. اگر از او پرسش شود، بيان كند، و اگر او را به حال خود گذارند خاموشي گزيند. سخنش از راستي باشد و خاموشي او نه براي عدم قدرت بر پاسخ. و واي بر كسي كه دچار نااميدي و سرافكندگي و سركشي شد، و آنچه را براي ديگران نپسندد براي خود پسنديد. كسي كه گفتارش نرم شد، دوستي او بر همه واجب مي گردد. كسي كه شرم و بخشش ندارد، مرگ براي او از زندگي بهتر است. جوانمردي شخص كامل نشود مگر آنگاه كه اهميت ندهد به هر يك از دو پيراهني كه بپوشد، و نداند كدام يك از دو خوراك را خورده است. [2] .


پاورقي

[1] در ص 519 ينابيع الموده «الرضا و الغضب» نوشته شده.

[2] منظور از دو پيراهن و دو خوراک، لباس و خوراک اغنيا و فقرا است، زندگاني حسين ص 47.