بازگشت

حسين در دوره ي خلفا


حضرت حسين «عليه السلام» در دوره ي خلفا به سبب عنايات و عواطف مشهوري كه از رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» نسبت به او ديده بودند، بسيار مورد احترام و اكرام گرديد.

ابن حجر مي نويسد: حسين ديد عمر بالاي منبر جدش رفته، نزديك منبر رفت گفت: از منبر جدم فرو آي و بر منبر جد خودت بنشين، عمر گفت: جد و پدر من منبري نداشته اند و فرود آمد او را به منزل برد و مهر و محبت بسيار كرد و حسين در اين موقع 9 ساله بود. [1] .

در زمان ابوبكر و عمر و عثمان، حسين «عليه السلام» مورد احترام و محبت صحابه بود و انعام و اكرام فراوان به او مي كردند. عمر آنچه مقرري به پسرش مي داد، دو برابر به حسين مي داد و چون عبدالله اعتراض مي كرد مي گفت: او فرزند پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» است.

عمر يك روز بالاي منبر رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» رفت و خود را اولي بالمؤمنين خواند. امام حسين ده ساله بود از درب مسجد وارد شد شنيد، مقابل منبر آمد در حاليكه جمعيت انبوهي شاهد حال او بودند، با كمال شهامت گفت: «انزل أيها الكذاب عن منبر أبي رسول الله «صلي الله عليه و اله و سلم» لا منبر أبيك» و درباره ي منبر و حق پدرش احتجاج كرد و از غضب پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» و مادرش فاطمه و غصب حق پدرش، سخن راند كه همه ي اهل مسجد به گريه افتادند [2] . عمر، حسن و حسين را


به عطاياي بسيار گرامي مي داشت و به هر يك پنج هزار درهم مي داد. [3] در دوره ي عثمان، امام حسين «عليه السلام» نيز مورد احترام اصحاب بود و در موقع حمله ي مردم به عثمان تنها كساني كه قدرت داشتند جماعت مردم را درهم بشكنند امام حسن و امام حسين «عليهماالسلام» بودند كه در خانه ي عثمان ايستادند و مانع حمله ي عموم گرديدند. [4] .

سيدالشهداء در 38 سال دوران حكومت خلفا كاملا مورد عنايات و احترامات خلفا و اصحاب بود و همه كس به او انعام و اكرام و تعارفات و هداياي بسيار تقديم مي كرد، و از جود و بخشش فراوان همه را بذل مردم مستمند مي فرمود.

معاويه نيز به حسين «عليه السلام» بسيار احترام مي كرد زيرا خودش شاهد عواطف و علاقه ي پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» به او بود و مي دانست حسين در دل مردم مكه و مدينه جاي گرفته، و با او نمي توان به درشتي پرداخت، و امام حسين «عليه السلام» با كمال شهامت و شجاعت با معاويه رفتار مي كرد. يك روز معاويه بالاي منبر از علي «عليه السلام» بدگوئي مي كرد، امام حسين رسيد و شنيد، با شمشير به طرف معاويه حمله كرد، معاويه فرود آمد پشت منبر پنهان شد، و بعد هم عذر خواست و مبلغي بسيار به امام حسين «عليه السلام» تقديم كرد كه آنها را بين فقرا تقسيم فرمود.

هر وقت معاويه از پرداخت حقوق بني هاشم خودداري مي كرد، امام حسين نامه اي مي نوشت او را تهديد مي كرد، معاويه هم مي دانست حسين مظهر غيرت و همت است، فوري اوامر او را اجرا مي كرد و به يزيد هم به همين منوال سفارش او را كرد.

ابوالفداء مي نويسد: حسين كودك بود كه پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» او را بسيار


نوازش مي كرد و ابوبكر و عمر و عثمان و بقيه ي صحابه حسين را احترام و نوازش مي كردند و حتي معاويه اكرام زائد از وصفي از حسين مي نمود، و يك مرتبه 200000 درهم براي او فرستاد و گفت: بگير كه تاكنون به خدا سوگند به احدي چنين عطائي نكرده ام. حسين «عليه السلام» فرمود: بدان كه احدي نه قبل از تو نه بعد از تو، افضل از من نبوده است و حتي پس از امام حسن با آنكه حسين حاضر به بيعت معاويه و بعيت يزيد نشد، همان عطيه را مرتب مي داد و به حسين احترام مي گذاشت. [5] .


پاورقي

[1] الاصابه ص 15 ج 2؛ تذکره‏ي ابن‏جوزي ص 135.

[2] بلاغة الحسين ص 28؛ الحسين ص 41 - 34 ج 1.

[3] تاريخ ابن‏عساکر ص 321 ج 1؛ عقد الفريد ابن‏عبدربه ص 365 ج 2.

[4] کامل ابن‏اثير ص 67 ج 3؛ الامامه و السياسه ابن‏قتيبه ص 67 ج 1؛ مروج الذهب مسعودي ص 328 ج 1.

[5] البدايه و النهايه ص 151 ج 8؛ کامل ابن‏اثير ص 37 ج 3؛ العبر ابن‏خلدون ص 128 ج 2 چاپ بولاق.