بازگشت

حسين بر دوش پيغمبر


شيباني از عبدالله بن شداد روايت مي كند كه پدرش گفته: در يكي از اوقات نمازهاي جماعت وقت عشاء خدمت پيغمبر بودم، حسن و حسين را بر دوش خود سوار كرده بود و چون نزديك شد آنها را به زمين گذاشت، آنگاه براي نماز جماعت تكبير گفت، هنگام سجود خيلي طول كشيد. من سر خود را بلند كردم ديدم حسين بر پشت پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» سوار شده، من دوباره به سجده رفتم. چون نماز تمام شد بعضي گفتند: يا رسول اله! ميان دو سجده آنقدر طول دادي كه ما گمان كرديم امري حادث شده و يا وحي بر تو نازل شده، فرمود: هيچكدام از آنها نبود، فقط پسرم حسين سوارم شده بود، من نخواستم او را در پايين آمدن هول كنم تا خود فرود آيد. [1] .


ابن صباغ مي نويسد: پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» از حجره ي عايشه بيرون آمد، از اطاق زهرا صداي گريه حسين را شنيد، بلند فرمود: اي فاطمه جان! مگر نمي داني كه گريه ي حسين مرا مي رنجاند. براء بن عازب روايت مي كند كه: ديدم رسول خدا حسين را بر دوش خود سوار كرده مي گويد: خداوندا! من حسين را دوست دارم، تو نيز او را دوست دار. [2] .

بخاري از ابوهريره نقل مي كند كه: حسن و حسين نزد پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» و در دامان مهر و عطوفت او بودند كه هوا تاريك شد، پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» فرمود: برويد به حجره ي مادرتان. گفتند: تاريك است ما مي ترسيم، ناگاه نوري ظاهر شد يا برقي زد و فضا را روشن كرد، حسنين به خانه ي مادر رفتند. [3] .

ابوسعيد خدري روايت كرده كه: حسين را ديدم دوان دوان نزد پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» آمد، رسول خدا نماز مي خواند و حسين به گردنش آويخت و پيغمبر با دست او را گرفته، و همچنان تا به ركوع رفت او را نگاه داشت.

ابويعلي روايت مي كند كه: حسين روي دوش پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» سوار مي شد و رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» فرمود: شما بهترين سوار هستيد.

مسلم روايت مي كند كه: پيغمبر سوار اشتر شهباء مي شد، و حسن و حسين را جلو و عقب خود سوار مي كرد.

ابوعمر بن عبدالله قرطبي نقل مي كند كه: با چشم خود ديدم پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» حسين را صدا مي كرد و او از دامان رسول الله بالا مي رفت، آنگاه دهان حسين را مي بوسيد و مي گفت: خدايا! من حسين را دوست دارم تو نيز او را دوست دار. [4] .


صدها حديث و روايت نظير و مشابه آن در صحاح هست و كتب اربعه ي اماميه راجع به ميزان علاقه پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» نسبت به حسين موجود است.


پاورقي

[1] تفسير الوصول الي جامع الاصول شيباني ص 85 ج 3 به نقل الحسين علي جلال حسيني ص 295 ج 1.

[2] فصول المهمه ابن‏صباغ ص 177؛ سنن ترمذي؛ ينابيع الموده ص 221.

[3] تاريخ ابن‏عساکر ص 316 ج 4؛ الاصابه ص 147 ج 8.

[4] الاستيعاب ص 148 ج 1؛ الحسين ص 31 ج 1؛ کشف الغمه ص 194.