بازگشت

اخبار مقتل چگونه است؟


چنانچه در مقدمه ي كتاب «پيشواي اسلام» نوشتم، دشمني نصاراي جاهل و يهود نابخرد به اسلام، از آغاز دعوت پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» شروع شده و تاكنون هم 1377 سال از هجرت مي گذرد ادامه دارد كه در مقالات مسلسل روزنامه ي «نداي حق» بسياري از حقائق تاريخي را نوشته ام، و بزرگترين نقطه ي موفقيت دشمن سعايت سفير روم غربي در دربار معاويه و يزيد مست مخمور مجنون بود كه حضرت ابي عبدالله را به فجيعترين وضعي شهيد كردند. آنها گمان مي كردند اسلام يك سلطنت سياسي و دنيوي است غافل از اينكه معني و روحانيت دين مقدس آسماني اسلام كليه ي حوادث را در درياي مواج شكيبائي خود فروبرده، تحليل مي كند، تا آنجا كه همه نابود شوند و دولت حقه ي اسلامي ظهور كند و قرنها سلطنت عدالت پروري در صحنه ي گيتي استقرار يابد.


دشمن كه نتوانست با آوردن حزب اموي و سلطنت معاويه و يزيد، اسلام را نابود كند، در مقام محو خاندان نبوت برآمد كه ممتازترين شخصيت شاخص آن، ابي عبدالله حسين بن علي بود كه او را كشتند و اهل بيتش را به اسارت بردند به گمان آنكه زمينه ي حكومت براي قرنها در دودمان آنها استقرار خواهد يافت، غافل از اينكه كشتن حسين و سارت اهل بيت او تيشه اي بود براي ريشه كن نمودن كاخ خلافت يزيد و درهم پيچيدن تومار نقشه ي حزب اموي و فضيحت كه «كوس رسوائي آنها را بر سر بازارها زدند» و ديديم، بزودي سلطنت از دست آنها به دست آل مروان افتاد، و آنها هم ديري نزيستند كه به حمايت ايرانيان ارجمند به دست بني عباس منتقل شد.

دشمنان اسلام - يعني نصاري - خصومت خود را به سبك تلقين و مشورت به خلفاء عباسي هم تعليم مي دادند و آنها را تحريك به محو اسلام و قتل خاندان اهل بيت مي كردند بطوري كه نماينده ي پاپ و كليسا، متوكل را بر آن داشت كه اثر قبر حسين را محو كند. و با همه ي آن جنايات تاريخي موفق نشدند، سپس در مقام جعل اخبار و احاديث نبوي برآمدند و ائمه ي اربعه را كه تاريخ سوابق آنها را به دست علماي خودشان ضبط كرده بوجود آوردند، و در جعل احاديث از هر چيز فروگذار نكردند. قريب پانصد نفر از علما در حدود 950 هزار حديث جعل كردند و خرافاتي را داخل دين نمودند، تا شايد اساس دين اسلام متزلزل گردد. از آن جمله اخبار جعلي، اخباري است كه در مقتل امام حسين «عليه السلام» داخل كرده اند و حتي در اين سنوات اخير هم يزيديهاي شام كتابي نوشته و يزيد را تبرئه كرده اند، بدين جهت مردم بيسواد و عوام كه اخبار مقتل حسيني را از راه گوش فرامي گرفتند بيشتر خرافات ساده را اخذ كرده، و براي عوام بيان نموده اند و كتبي از روي


صداقت و زودباوري يا از روي عدم توجه و نداشتن انديشه و دقت، يا از هر چه شنيده و خوانده، نوشته اند يا پس از مؤلف بر كتب آنها افزوده و يا به سبب متوجه بودن آن مؤلفين به آنها نسبت داده اند، تا جائي كه شايد به دست همان دشمنان دين، كتبي هم نوشته شده باشد كه در خلال بيان مقتل، نسبت به شخصيتهاي مورد توهم اهل سنت اهانتها كرده و خواسته اند آتش نفاق و كينه و خصومت را بين فرق اسلامي دامن بزنند و جنگهاي داخلي را كه از هشت قرن پيش شروع شده، تقويت نمايند چنانچه قرنها مي كردند، و دشمن بدين ترتيب تفرقه مي اندازد و حكومت مي كند و به همين نظر غزالي مي نويسد:

«يحرم علي الواعظ و غيره رواية مقتل الحسين و حكاياته و ما جري بين الصحابة من التشاجر و التخاصم فانه يهيج علي بعض الصحابة الطعن فيهم و هم أعلام الدين» [1] و شاه ولي الله هندي مي نويسد:

«و من الآفات التي تعتري الوعاظ في زماننا عدم تمييزهم بين الموضوعات و غيرها و قصهم قصة كربلا» [2] .

شكي نيست كه تاريخ مقتل حسين «عليه السلام» مشحون حوادث بزرگ و شامل منافع بسياري در تعليم و تربيت است، و به همين جهت هم مورد توجه جهانيان قرار گرفته است، و علماي فريقين در آن امعان نظر كرده و ناگزير اعتراف و تصديق نموده اند.

نويسنده ي اين سطور، منابع خود را از روي تتبع و تحقيق استاد الفقهاء


و المصنفين شيخ العلماء و المؤلفين شيخ مفيد و شيخ صدوق، ابن بابويه و دو سيد جليل الرضي و المرتضي رضوان الله عليهم اجمعين، و سيد ابن طاووس بزرگترين متتبع قرون وسطاي اسلامي و ساير ارباب مقاتل قرون اوليه ي اسلامي، اقتباس و اتخاذ كرده، و اميد است اخبار اين كتاب مقرون به حقيقت باشد.

تا آنجا كه براي نويسنده ميسر بود، و با همه ي مشكلات زندگي از جهت داخلي و خارجي، بذل همت و صرف وقت كرده ام كه از حقايق تاريخي مربوط به قيام حضرت ابي عبدالله الحسين «عليه السلام» چيزي فروگذار نشود، مگر فراموشي آيد يا در چاپ چيزي از دست برود يا در خلال مطالعه و تحقيق و نگارش، مطلبي به سبب نيافتن منابع موثق معطل مانده باشد. در هر حال اميدوارم عنايات رباني به فيوضات حسيني شامل حالم گردد تا كتابي درخور قبول علاقمندان تقديم كرده باشم «من الله التوفيق و عليه التكلان».


پاورقي

[1] نيل المطالب فيما ورد عن علي بن ابي‏طالب ص 37 به نقل الحسين ص 6 ج 1.

[2] القوال الجميل شاه ولي‏الله هندي مدرس ص 51.