بازگشت

سختگيري سلاطين جور و متوكل عباسي بر زوار قبر امام


همان طور كه ائمه عليهم السلام اولياي خدا را به زيارت امام شهيد ترغيب مي نمودند، سلاطين جور - اعداءالله - از اين عمل جلوگيري مي كردند.در زمان بني اميه كه شعرا از ترس سلاطين براي حسين عليه السلام مرثيه نمي گفتند، چگونه مردم مي توانستند به زيارت او بروند ولي در زمان هاي فترت مثل ايام اختلاف مروان و عبدالملك با ابن زبير شيعيان آزادانه به زيارت مي شتافتند. همچنين در زمان اختلاف بني مروان و بني عباس نيز فرصتي براي شيعيان پديد آمد و مي توان گفت كه ابوالعباس سفاح


- اولين خليفه عباسي - نسبت به زائران سخت گيري نمي كرد، ولي در زمان برادر او منصور دوانيقي كه از دشمنان سرسخت اهل بيت بود، بر زائرين قبر خطر بسيار متوجه بود چنانكه از روايت «مسمع كردين» دانسته مي شود، ولي هيچ زماني به سختي زمان متوكل عباسي نبود. او از بدترين خلفا و سرسخت ترين دشمنان اهل بيت است و مناسب است كلام ابوالفرج را در مقاتل كه قريب به عصر آن پادشاه جبار است نقل نمايم. او مي گويد: متوكل دشمن آل ابوطالب و پر حسد و كينه و بدبين به تمامي آنان بود و وزير او «عبيدالله بن يحيي بن خاقان» دشمن اهل بيت بود و او را بر اين زشت كاري ها تشويق مي نمود، در نتيجه، متوكل با آل ابوطالب كاري كرد كه هيچ يك از خلفاي بني عباس نكرده بودند، از جمله كارهاي او جلوگيري از زيارت قبر بود. او بر سر راه زوار پست هاي نگهباني با نگاهبانان مسلح به فاصله يك ميل ايجاد كرده بود كه هر كس را بيابند كه براي زيارت آمده، بكشند، يا به سخت ترين عقوبت مجازات نمايند. آنگاه حكايت روانه كردن متوكل «ديزج يهودي» را براي خراب كردن قبر و عمارت هاي اطراف و زراعت كردن قبر و اطراف آن نقل مي كند. پس ديزج يهودي آمد و بناهاي اطراف را خراب كرد و به قدر دويست جريب از اطراف قبر را شخم زد، ولي چون به قبر رسيد هيچ كس حاضر به خراب كردن قبر نشد تا آن كه جماعتي از يهوديان را آورد. پس يهودي ها زمين قبر را شخم زدند و ديزج به اطراف قبر آب جاري نمود و پست هاي نگهباني بپا نمود كه فاصله هر دو پست يك ميل بود و هر زائري را كه مي گرفتند به نزد متوكل مي فرستادند. [1] .

و نيز ابوالفرج مي گويد: «عمر بن فرج رخجي» را بر مكه و مدينه گماشت. پس او مردم را از كمك كردن و نيكويي به آل ابي طالب منع نمود. و اگر به او خبر مي رسيد كه يكي از مردم به يكي از آل ابي طالب احسان كرده - ولو به چيز اندكي - او را سخت عقوبت مي كرد و جريمه مي نمود تا كار به جايي رسيد كه


جماعتي از زنان علوي يك پيراهن داشتند كه به تديج و به نوبت در آن نماز مي خواندند و ديگران برهنه مي نشستند. اين وضع ادامه داشت تا آن كه متوكل كشته شد. پس «منتصر عباسي» پسر او به آل ابي طالب نيكويي كرد و مالي فرستاد و بين آنان تقسيم نمود، زيرا او با پدرش در افعال و عقيده مخالف بود [2] .

مسعودي در مروج الذهب مي گويد: آل ابي طالب پيش از خلافت منتصر در محنت و سختي بودند و بر جان خود امان نداشتند. در سال (236) متوكل عباسي زيارت قبر حسين و اميرالمؤمنين و سائر مشاهد را ممنوع نمود و در همان سال ديزج را براي هدم قبر و نابود كردن اثر آن و مجازات نمودن زوار روانه نمود و با اين كه بالاهاي قبر را ديزج به دست خود خراب نمود، آنگاه عمله اقدام كردند و خراب نمودند. اما منتصر مردم را آزاد گذاشت و فرمان داد كه كسي متعرض آل ابي طالب و هر كس كه به زيارت قبر حسين يا قبر ديگري از آل ابي طاب مي رود نشود و امر نمود كه فدك را به اولاد حسن و حسين رد نمايند و اوقاف آل ابي طالب را آزاد نمود و فرمان داد كسي متعرض شيعيان نشود و به آنان آزاري نرساند و «بحتري» شاعر در ضمن اشعاري مي گويد:



و ان عليا لأولي بكم

و أزكي يدا عندكم من عمر



و كل له فضله والحجو

ل يوم التراهن دون الغرر



و «يزيد بن محمد مهلبي» گويد:



و لقد بررت الطالبية بعدما

ذموا زمانا بعدها و زمانا



ورددت ألفة هاشم فرأيتهم

بعد العداوة بينهم اخوانا



آنست ليلهم وجدت عليهم

حتي نسوا الأحقاد و الأضغانا






لو يعلم الأسلاف كيف بررتهم

لرأوك أثقل من بها ميزانا [3] .



از اين نقل ها دانسته مي شود كه متوكل از سخت ترين ناصبي ها و دشمنان اهل بيت بوده است. او راه ارتزاق را به روي خويشان پيغمبر بست و اوقاف پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام را از چنگ آنان به ظلم بيرون آورد. فدك را نيز گرفت و راه احسان مردم را بست و راه درخواست و مسئلت را نيز بر آنان ممنوع نمود و جانشان را در معرض خطر گذاشت؛ پس لا محاله در چنان زماني كار به جايي مي رسد كه علويات برهنه در خانه بنشينند و با يك پيراهن نماز بخوانند. دشمن متوكل با آنان به جهت حفظ سلطنت خود نبود، زيرا كه از زيارت قبر حسين و اميرالمؤمنين و ساير آل ابي طالب نيز منع كرد و حال آن كه حسين و شهدا با او دشمني نكرده بودند و در زمان او نبودند و زيارت آنان مضر به سلطنت او نبود، بلكه سبب دشمني او با اهل بيت، مقام آنان بود، نه آن كه به جهت حفظ مقام خود باشد.



تا لله ان كانت أمية قد أتت

قتل ابن بنت نبيها مظلوما



فلقد أتاه بنو أبيه بمثله

هذا لعمرك قبره مهدوما



اسفوا علي أن لا يكونوا شاركوا

في قتله فتتبعوه رميما [4] .



و شاعر ديگر گفته:



أيحرث بالطف قبر الحسين

و يعمر قبر بني الزانية






لعل الزمان بهم قد يعود

و يأتي بدولتهم ثانية



الا لعن الله أهل الفساد

و من يأمن الدنية الفانية [5] .



هر چند دولت حق ظاهر نگشته است ولي دوره آن ظلم ها و جورها گذشته و به كوري دشمنان اهل بيت، اين قبور ائمه طاهرين است كه مزار شيعيان شده و از هر گوشه اي و كناري و شهري و دياري كاروان هاست كه براي زيارت بزرگان دين، ائمه طاهرين عليهم السلام، در حركتند و به مرور ايام و ليالي بر عظمت بناها و بر علاقه زائرين افزوده مي گردد:

(يريدون أن يطفؤا نور الله بأفواههم و يأبي الله الا أن يتم نوره) [6] .

«مي خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولي خداوند نمي گذارد، تا نور خود را كامل كند».

طبري در وقايع سال 236 ه- مي نويسد: در اين سال متوكل امر به خراب كردن قبر حسين و خانه ها و منازلي كه در اطراف قبر ساخته شده بود كرد و امر نمود كه زمين قبر شكافته و زراعت شود و مردم را از زيارت قبر حسين عليه السلام منع نمود و از طرف شهرباني اعلام شد كه هر كس را از سه روز ديگر نزد قبر بيابيم او را به زندان و سياه چال مي فرستيم. پس مردم فرار كردند و از زيارت دست برداشتند و موضع قبر و اطراف آن كشت و زرع شد. [7] از همين نقل كثرت زائرين در همان عصر متوكل دانسته مي شود.


پاورقي

[1] مقاتل الطالبيين، ص 395 و 396.

[2] همان، ص 396.

[3] مروج الذهب، ج 4، ص 51 و 52. (علي به شما نزديکتر است و بيشتر از عمر حق دارد، هر کدام فضيلت خويش دارند اما به روز مسابقه اسبي که نشان دست و پا دارد با اسبي که نشان پيشاني دارد همسنگ نيست). (با طالبيان پس از آنکه مدتها مورد مذمت بوده‏اند نيکويي کردي و الفت هاشميان را تجديد کردي که پس از دشمني دوست شدند، آرامشان کردي و بخشش دادي تا کينه‏ها را از ياد ببردند، اگر گذشتگان بدانستندي که چگونه با آنها نيکي کرده‏اي مي‏ديدند که کفه‏اي حسنات تو از همه سنگين‏تر است).

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 405 (به خدا سوگند! اگر بني اميه فرزند دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را مظلومانه کشتند، پس پسر عموهاي ايشان (بني عباس) جنايتي همانند کردند؛ آنان قبر او را ويران ساختند. آنان افسوس مي‏خوردند که نتوانستند در قتل حسين بن علي شرکت کنند، لذا به قبر مطهرش يورش آوردند و او را در آرامگاهش دنبال کردند).

[5] همان، ص 406 و 407.

[6] سوره‏ي توبه، آيه‏ي 32.

[7] تاريخ طبري، ج 9، ص 185.