بازگشت

وظيفه ي گويندگان


مناسب است گويندگان اكتفاء كنند به ذكر مصائب - اگر چه گريه نياورد - و از خواندن چيزهايي كه مسلم نيست و شاهد بر صحت ندارد و نسبت هاي بي علم به حجج طاهرين، خودداري نمايند - و بر فرض كه خواستند نقل نمايند به طور قطع نسبت به معصوم ندهند، بلكه مدرك خود را ذكر نمايند و بگويند در فلان كتاب بوده و به عهده راوي بيندازند - و گويندگان خوش باور نباشند و هر چه را كه در كتابي ديدند، زود يقين نكنند و احتمال خطا و اشتباه بدهند و نگويند حتما درست است، چه رسد به احتمالات ديگر. به خاطر دارم وقتي به مرحوم والد اعتراض نمودم كه چرا فلاني پس از نماز شما، اين گونه نسبت ها را به خدا و معصوم مي دهد - با آنكه درست نيست و خلاف واقع است - چرا شما او را نهي نمي كنيد؟ فرمودند: گفته من در او اثر نمي كند، تا آنكه شبي براي افطار همگي مهمان بوديم. من به آن شخص گفتم: اين احاديث كه شما نقل مي كنيد چرا نسبت به امام باقر يا صادق عليهماالسلام مي دهيد؟ خوب است بگوييد فلان كس گفته و يا در فلان كتاب نوشته شده است. گفت: تمامي اين احاديث درست است و من يقين دارم. بعد سخن به جاي بالاتري رسيد و گفت: به فلان آقا گفتم مي خواهي نشانه خانه تو را در بهشت بدهم. گفت: بگو. بعد نشانه ي خانه او را دادم كه در كدام كوچه و درب چندم است و رنگ آن سبز است و چند پله هم مي خورد و بالا مي رود و او تبسمي فرمود. من چون سخنان او را شنيدم، دانستم كه استاد والد درست فرموده و شايد هم او را نهي كرده بودند و به ايشان هم از اين سخنان گفته بود.

يك شب بعد از نماز در مسجد، بالاي منبر رفت و در ضمن سخنان گفت: در چند مورد رفع قلم مي شود. من بي طاقت شدم و به او گفتم: بر طبق آنچه كه مي گويي روايتي هست، ولي آن روايت درست نيست. او ساكت شد. شب بعد پس از نماز گفت: براي رفع اشتباه آقا مي گويم. من متوجه سخن او شدم. گفت: از فلان آقا پرسيدم، فرموده اند كه روايتي در اين موضوع رسيده است. من مجددا با او


بحث كردم و گفتم: فلاني! آن آقا فرموده روايتي هست يا آن روايت صحيح است؟ گفت: فرمودند روايتي هست. گفتم: من نيز ديشب به شما گفتم روايتي هست، ولي دروغ است و درست نيست. تصادفا آن آقا را در دكان كتابفروشي ديدم، به ايشان گفتم: با فلاني بحث كردم و او از شما چنين نقل نمود و من به او چنان گفتم. ايشان اظهار داشت من نمي دانستم. گفتم: اين روايت بر طبق مذهب شيعه درست است؟ فرمود: نه. گفتم: پس مناسب بود به او تذكر مي داديد كه اين روايت صحيح نيست و با مذهب ما ناسازگار است.

پس گويندگان هر حديثي را كه در هر كتاب ديدند زود به آن اطمينان پيدا نكنند، چه بسا احاديث زيادي كه مخلوق منافقين و ساخته وضاعين است. پس نبايد هر حديثي را باور كرد، مگر آن كه با آن شاهد صدقي از كتاب خدا و يا احاديث مسلم همراه باشد و نيز بايد توجه داشته باشند كه وقتي اين گونه احاديث خوانده مي شود به تدريج از مسلمات مي گردند؛ پس نبايد اين محذور را بعيد شمارند.

بر مستمعين و شنوندگان است كه آنچه را براي دين آنان نتيجه دارد بشنوند و آن كس را كه آنان را به بهشت نزديك و از جهنم دور مي كند پيدا كنند و به سخنان او گوش بدهند. و بر صاحبان مجالس است كه از اينگونه افراد دعوت كنند و آنان را تشويق به چنين عملي نمايند. نه آن كه به خواندن چيزي كه موجب گرياندن مردم باشد وادار كنند، ولو به خواندن حديث غير معتبر يا چيزهايي كه موجب وهن دين و توهين به بزرگان دين باشد.

بر اهل علم است كه گويندگان و صاحبان منزل را به معروف تشويق نمايند و از اهل دعوت به معروف باشند، لسانا و عملا. آنان كه اهل علم هستند به وظيفه خود آشنا هستند و ديگران هم كه هنوز توشه اي از علم ندارند، بايد تحقيق كنند و به صرف اين كه چيزي را از كسي شنيدند يا در جايي ديدند امري را مسلم ندانند و در دين وارد نكنند.و چه قدر شايسته است كه كتاب هايي براي گويندگان نوشته و به دست آنان داده شود. من روزي به يكي از همين گويندگان گفتم: فلان مصيبت كه


خواندي درست نيست. گفت: كتابي نشان بدهيد كه از آن بخوانم.

اگر مؤمنين از تمام طبقات به وظيفه خود آشنا شوند و آن گونه مجالس كه هم مرضي خدا و ائمه طاهرين است بپا كنند، البته احياي امر دين نموده اند و قدم هايي به سمت منزل آخرت برداشته اند و اگر بنا شود هر كسي آزاد باشد كه هرچه را خواست بخواند و رادعي و مانعي در بين نباشد، قطعا ناكساني دين را ملعبه دست قرار خواهند داد و در سد محكم دين رخنه خواهند نمود. آن اجرهاي زياد و آن اعمالي كه بهشت را واجب مي كند آن عمل پاكي است كه بي هيچ آلايشي براي خدا بجا آورده شود، ولي شيطان تا بتواند نخواهد گذاشت چنين عملي از مردم صادر شود. چه بسا مردماني كه به گوينده اي گوش داده اند و پس از يك ساعت اگر از آنها پرسيده شود كه چه مي گفت، عاجز از جواب باشند. و چه بسا مردماني كه گوش هاي خود را وقف شنيدن چيزهايي كه مرضي عندالله و عند الرسول نيست نموده اند و گمان مي كنند كار خوبي كرده اند:

(ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا انما يدعوا حزبه ليكونوا من أصحاب السعير) [1] .

«در حقيقت شيطان دشمن شماست، شما نيز او را دشمن گيريد، او فقط دار و دسته خود را مي خواند تا آنها از ياران آتش باشند.»


پاورقي

[1] سوره فاطر، آيه 6.