بازگشت

منازل آل رسول در شام


از مدت توقف اسرا در شام اطلاع دقيقي ندارم، ولي اين مسلم است كه در روزهاي اول، زندان آل رسول عليهم السلام جاي بسيار بدي بوده است.

شيخ صدوق در امالي خود به سندش از فاطمه بنت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي نمايد: يزيد دستور داد اهل حرم امام حسين عليه السلام با علي بن حسين عليهماالسلام زنداني شوند، آنها در زنداني محبوس بودند كه نه از سرما و نه از گرما حفظ نمي شدند تا آن كه رنگ صورت آنان تغيير كرد، و يا پوست صورت آنان كنده شد [1] .

از اينجا معلوم مي شود كه در جايي مثل بيابان آنها را نگاه داشته بودند، اگر چه محصور به ديوار بوده ولي ساختماني كه آنها را از سرما و گرما حفظ كند نداشته است، و از نقل طبري از ابومخنف معلوم مي شود كه بعدا منزل آنها را تغيير دادند و در جاي جداگانه اي با علي بن حسين عليهماالسلام بودند [2] .

در «بصائر الدرجات» به سند معتبر از محمد حلبي از امام صادق عليه السلام نقل مي نمايد: اهل بيت عليهم السلام را در خانه مخروبه اي جاي دادند، بعضي از اسيران گفتند: ما را در اينجا آورده اند كه ساختمان به روي ما خراب شود. زندانبانان به زبان رومي خود مي گفتند: اينان مي ترسند كه ديوار بر روي آنان خراب شود، در حالي كه فردا همگي كشته خواهند شد [3] .

شما از همين روايت معتبر مي توانيد چگونگي سلوك يزيد با اسيران را به دست آوريد، من اطمينان دارم كه منظور او همين بود كه مي خواست ديوار بر روي آنان خراب شود، و همه اسرا كشته شوند، و راه عذري براي خود داشته باشد و بگويد ديوار به روي آنان افتاده و كسي آنان را نكشته است.


و از سخن زندانبانان معلوم مي شود كه آنها را در معرض ديوار خراب قرار داده بودند كه به زودي فرمان يزيد براي كشتن همه اسيران از مرد و زن، كوچك و بزرگ صادر شود، مثل آن كه هر چه احساسات مردم شديدتر مي شد تغيير روش يزيد محسوس تر مي شد؛ و كار به جايي رسيد كه آنان را وارد منزل خود نمود، و زنان آل معاويه را به استقبال حرم آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم روانه كرد؛ و در منزل خود براي حسين شهيد عليه السلام عزاداري نمود، و سرانجام آنها را با احترام توسط نعمان بن بشير انصاري به سوي مدينه روانه نمود.

آنها روزها توقف مي كردند و شبها حركت مي نمودند، نعمان با افراد خود در پيشاپيش قافله حركت مي كرد و چون در جايي منزل مي نمودند از آنان دور مي شدند به اندازه اي كه اگر كسي مي خواست بيرون آيد و قضاي حاجتي نمايد مانعي نباشد. آنها با آل پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به مهرباني رفتار مي نمودند، و از حوائج آنان سؤال مي كردند.

اكنون مناسب است در اين جا كلام را با ذكر رواياتي ختم نمايم:

علامه ي مجلسي رحمه الله در «بحارالانوار» از «قرب الاسناد» نقل مي كند: يقطيني از قداح، از جعفر بن محمد، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است:

«لما قدم علي يزيد بذراري الحسين عليه السلام ادخل بهن نهارا مكشوفات وجوههن، فقال أهل الشام الجفاة: ما رأينا سبيا أحسن من هؤلاء فمن أنتم فقالت سكينة بنت الحسين عليه السلام: نحن سبايا آل محمد» [4] .

و از «عيون اخبار الرضا عليه السلام» از ابن عبدوس، از ابن قتيبه از فضل بن شاذان از حضرت رضا عليه السلام روايت نموده است:


«لما حمل رأس الحسين عليه السلام الي الشام أمر يزيد - لعنه الله - فوضع و نصبت عليه مائدة، فأقبل هو و أصحابه يأكلون و يشربون الفقاع، فلما فرغوا أمر بالرأس فوضع في طست تحت سريره، و بسط عليه رقعة الشطرنج، و جلس يزيد - لعنه الله - يلعب بالشطرنج و يذكر الحسين و أباه وجده - صلوات الله عليهم - و يستهزي بذكرهم، فمتي قمر صاحبه تناول الفقاع فشربه ثلاث مرات ثم صب فضلته مما يلي الطست من الأرض.

فمن كان من شيعتنا فليتورع عن شرب الفقاع و اللعب بالشطرنج، و من نظر الي الفقاع و الي الشطرنج فليذكر الحسين عليه السلام و ليلعن يزيد و آل يزيد، يمحو - الله عزوجل - بذلك ذنوبه و لو كانت بعدد النجوم» [5] .

نيز از تميم قريشي، از پدرش، از احمد انصاري، از هروي، از حضرت رضا عليه السلام نقل مي كند:

«أول من اتخذ له الفقاع في الاسلام بالشام يزيد بن معاوية لعنة الله عليه فاحضر و هو علي المائدة و قد نصبها علي رأس الحسين بن علي عليهماالسلام فجعل يشربه و يسقي اصحابه و يقول: اشربوا فهذا شراب مبارك و من بركته أنا أول ما تناولناه و رأس الحسين بين أيدينا و مائدتنا منصوبة عليه و نحن نأكل و نفوسنا ساكنة و قلوبنا


مطمئنة». [6] .

از روايت اولي معلوم مي شود مخصوصا خانواده پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را روز روشن و بدون حجاب وارد شام كردند و چون اهل شام پرسيدند، شما از كدام اسيران هستيد سكينه دختر حسين عليهماالسلام فرمود: ما اسيران آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستيم.

و از روايت دومي معلوم مي شود كه سر حسين را زير ميز غذاخوري گذاشته، و روي ميز سفره پهن كرده بودند، و فقاع كه يكي از اقسام مسكرات است حاضر كرده بودند، و يزيد و دوستانش از فقاع مي آشاميدند، و بعد از غذا بر روي همان ميز بساط شطرنج را پهنه كردند و سر حسين عليه السلام در طشت زير همان ميز بود و يزيد، حسين و پدر و جد او عليهم السلام را ياد و استهزا مي نمود.

پس علي بن موسي الرضا عليهماالسلام فرموده است: هر كس كه شيعه ي ما است از شرب فقاع و بازي با شطرنج پرهيز كند و هر كس به اين دو نظر كرد، حسين عليه السلام را به خاطر آورد و بر يزيد و آل زياد لعنت كند كه خداوند گناهان او را اگر چه به عدد ستاره ها باشد مي آمرزد.

و از روايت سومي معلوم مي شود اول كسي كه براي او فقاع در شام تهيه نمودند يزيد بن معاويه بود، و در آن موقعي كه غذا مي خوردند و سر حسين عليه السلام زير همان ميز غذا بود، يزيد از آن فقاع كه براي او آوردند مي آشاميد و به رفقاي خودش مي داد و مي گفت: اين شراب مباركي است و نشانه ي مباركي آن اين است كه اول مرتبه اي كه براي ما آورده شده سر حسين، دشمن ما در حضور ماست و غذاي ما روي ميز بالاي سر او آماده است و ما با خيال راحت و قلبي شاد غذا مي خوريم.



پاورقي

[1] امالي صدوق، ص 231، مجلس 31، ح 4.

[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 464.

[3] بصائر الدرجات، جزء 7، باب 12، ح 1.

[4] قرب الاسناد، ص 26، ح 88: (زن و فرزندان حسين عليه‏السلام را با صورت باز، در روز روشن بر يزيد وارد کردند. وقتي مردم جفارکار شام آنها را ديدند گفتند: اسرايي نيکوتر از اينان نديده‏ايم. سپس از آنها پرسيدند که شما کيستيد؟ سکينه، دختر امام حسين عليه‏السلام گفت: ما اسراي خاندان محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستيم).

[5] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 22، ح 50: (هنگامي که سر حسين را به شام بردند، يزيد دستور داد که سر او را بر زمين نهند و غذا حاضر کنند، يزيد و اطرافيانش شروع به خوردن غذا و نوشيدن فقاع (آبجو) کردند، چون از خوردن و نوشيدن فارغ شدند، يزيد دستور داد که سر را در طشتي نهاده، زير تختش گذارند، سپس صفحه‏ي شطرنج را گسترد و شروع به بازي کرد. در اين حال، حسين و پدر و جدش - درود خدا بر آنان باد - را ياد مي‏کرد و آنان را مسخره و استهزاء مي‏کرد و هر زمان که بر حريفش غالب مي‏شد سه بار از فقاع مي‏نوشيد و باقيمانده‏ي آن را به زير طشتي که سر حسين عليه‏السلام در آن بود مي‏ريخت. پس هر کس که از شيعيان ما است، بايد از نوشيدن فقاع و بازي شطرنج خودداري کند، و هر کس فقاع و شطرنج را ببيند بايد حسين را به خاطر آورد و يزيد و آل زياد را لعنت کند، که خداي عزوجل به جهت اين کار، گناهانش را محو کند اگر چه به عدد ستارگان باشد).

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 176، روايت 44. (پس از ظهور دوره‏ي اسلام، اولين کسي که برايش در شام آبجو درست کردند يزيد بن معاويه - لعنت خدا بر او - بود. روزي سر حسين بن علي عليهماالسلام را بر زمين نهاده و سفره‏ي غذا را بر تخت گسترده بود که برايش فقاع آوردند، پس شروع به نوشيدن کرد و به همراهانش نيز مي‏نوشانيد و در اين حال مي‏گفت: بنوشيد که اين نوشيدني مبارک است و سبب برکت آن اين است که وقتي ما آن را تناول مي‏کنيم سر حسين پيش ما و سفره‏ي ما هم گسترده است و با قلب و دلي آرام مي‏خوريم).