بازگشت

رضايت و تمجيد يزيد از ابن زياد


از بيان گذشته معلوم شد كه يزيد براي مصلحت خويش تقصير را به گردن ابن زياد انداخت و مي خواست خود را تبرئه نمايد؛ نه آن كه ابن زياد واقعا بر خلاف دستور و امر او عملي را انجام داده بود، و لذا او را در مقام خود محفوظ نگهداشت و احدي از قاتلان امام عليه السلام را مجازات نكرد.

مسعودي در «مروج الذهب» مي نويسد: يزيد صاحب طرب و ساز و آواز بود، او با بازهاي شكاري و سگها و بوزينه ها و رفقا در مجلس شراب حاضر مي شد.


روزي پس از كشته شدن امام حسين عليه السلام در مجلس شرابي، ابن زياد را در سمت راست خود نشانيد و به ساقي گفت:



اسقني شربة تروي مشاشي

ثم مل فأسق مثلها ابن زياد



صاحب السر و الأمانة عندي

و لتسديد مغنمي و جهادي



«به من آن قدر شراب بده كه استخوانهاي من سير شود، و همان مقدار هم به ابن زياد بده، او صاحب سر و امانت من و جهاد با دشمنان من است».

پس امر كرد آوازخوانها همين دو بيت را به آواز بخوانند [1] .

از اين حكايت معلوم مي شود كه پس از واقعه ي كربلا، در نزد يزيد از وجاهت ابن زياد كاسته نشد؛ بلكه صاحب سر و امانت او بود، و چون مي خواست با حسين عليه السلام جنگ نمايد، او را خواست تا در جنگ ها به او كمك كند.

پس عجيب است اگر كسي تحقيق نكرده مطلبي را ببيند - كه چون يزيد وضع اسيران را ديد رقت كرد، و يا به ابن زياد بد گفت - و اين مطلب را باور نمايد و گمان كند كه بدون اجازه يزيد، ابن زياد به چنين كاري مبادرت نمود و يا آن كه گمان كند ابن زياد بدتر از يزيد بود. اين رواياتي را كه مورخين و محدثين نقل نموده اند تمامي آنها افترا و دروغ است و براي تبرئه و يا تخفيف درجه گناه يزيد ساخته اند.

من، يزيد را مسبب تمامي وقايع عاشورا و اسارت اسيران، و او را پست تر و بدتر از همه مي دانم؛ و تغيير روش او فقط از جهت سياست بود و بس. او كسي است كه زينب عليهاالسلام مي گويد: مي توانم فاطمه را به آن مرد شامي ببخشم! اندازه ي بيشرمي و خدانشناسي فرزند طلقا و آزاد شده هاي پيغمبر را در روز فتح مكه، از همين حكايت به دست آوريد.



پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 3، ص 67.