بازگشت

توقف اسيران در كوفه و سخت گيري ابن زياد با آنان


مدت توقف اسيران در كوفه معلوم نيست، ولي آنچه از نقل هشام كلبي به دست مي آيد اين است كه آنها تا زماني كه قاصد ابن زياد به شام رفت و از شام برگشت در زندان بودند. بنابراين، مي توان گفت: اسراء در حدود بيست و پنج روز


در كوفه توقف داشته و در زندان بودند.

عوانة بن حكم كلبي گويد: وقتي اسيران در زندان بودند سنگي به زندان افتاد كه با آن نامه اي بود، نوشته بودند: فلان روز قاصد سوي يزيد بن معاويه رفت كه چند روز در راه است و فلان روز برمي گردد، پس اگر آواز تكبير شنيديد بدانيد همگي كشته مي شويد، و اگر آواز تكبير نشنيديد در امان هستيد.

دو سه روز به موعد مقرر مانده بود كه سنگي ديگر به زندان افتاد و با آن نامه اي بود كه در آن نوشته شده بود: وصيت كنيد! چون قاصد فلان روز خواهد رسيد. پس قاصد آمد و آواز تكبير بلند نشد، يزيد به ابن زياد نوشته بود: اسيران را سوي من روانه كن. [1] .

من ترديد ندارم كه اگر ابن زياد مي توانست همه اسيران را از مرد و زن و بزرگ و كوچك مي كشت، ولي بيش از آنچه انجام داد توانايي نداشت، در اين مدت كه اسيران زنداني بودند قطعا هيچ آسايشي نداشتند، همين خبر دادن به اسيران كه اگر آواز تكبير بلند شد يقين كنيد كشته مي شويد، حاكي از نهايت مرتبه ي شقاوت و خباثت او است. زيرا نتيجه اين خبر، جز اضطراب و وحشت اسيران چيز ديگري نيست. و مي توان گفت ابن زياد براي همين جهت اين خبر را داده و اگر اسيران كشته مي شدند او خيلي خشنود مي گرديد و لذا آواز به تكبير بلند مي كردند.

من نمي دانم چرا كسي نيامد همين خبر را در زندان به اسيران برساند؟ براي چه نامه را به سنگ بستند و سنگ را پرتاب كردند؟ آيا روابط زندانيان به كلي با مردم قطع شده بود؟ آيا حتي نان را براي آنان نيز پرت مي نمودند؟ آيا آنان در جايي محفوظ بودند كه سنگ به آنان آسيبي نمي رساند؟ من از همين نقل، سختي حال اسيران و قطع روابط آنها با مردم را مي فهمم.

ابومخنف كه در كوفه بوده و قضايا را از كوفيان نقل مي نموده، چرا از مدت


توقف اسيران در كوفه و آن كه در كجا توقف داشتند؟ و آيا در آن مدت با كسي حشر و نشر داشتند؟ و چگونه زندگي مي كردند؟ خبري و روايتي نقل ننموده است؟ و براي چه از اين امور سخني نگفته است؟ آيا براي اين است كه به ضرر سلاطين بني اميه تمام مي شده، و اين گونه اخبار مي بايد مخفي بماند يا چيز ديگري در كار بوده كه بر من مخفي است؟!



پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 463.