بازگشت

عبور اسرا از كنار نعش امام شهيدان


هنگامي كه اهل حرم از كنار بدن پاك و مطهر حسين عليه السلام و اهل بيت عبور كردند، فرياد به گريه و زاري بلند نمودند و به صورت هايشان سيلي زدند. قرة بن قيس راوي اين حديث گويد: اگر همه چيز را فراموش كنم، سخن زينب عليهاالسلام را فراموش نخواهم كرد كه وقتي نعش حسين عليه السلام را ديد كه بر روي خاك افتاده است، فرياد زد:

«يا محمداه! يا محمداه! صلي عليك ملائكة السماء، هذا الحسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، يا محمداه! و بناتك سبايا و ذريتك مقتلة، تسفي عليها الصبا.

قال: فأبكت والله كل عدو و صديق». [1] .

حضرت زينب عليهاالسلام به برادر خود علاقمند بود. او به خاطر حسين عليه السلام از شوهر و زندگي اش گذشته و با او همسفر گرديد، فرزند او در ركاب حسين عليه السلام كشته شد و خودش اكنون در دست دشمنان اسير است و مي خواهد از كنار بدن پاك و مطهر برادر عبور نمايد و با همين حال، با برادر وداع كند، چه برادري؟! برادري كه داغها ديده و با لب تشنه كشته شد، برادري كه تا دم مرگ مهمم و مغموم بود، برادري كه دشمن حتي پس از مرگ نيز از او دست برنداشت، سرش را از تن جدا كرد، بدن او را عريان نمود و استخوانهاي پشت و سينه اش را شكسته و خرد نمود.

حضرت زينب عليهاالسلام چگونه از اين برادر جدا شود و با او وداع نمايد؟ او درد دلش را به چه كسي بازگو كند؟ اين است كه متوجه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم گرديده و پس از


صلوات بر او، مي گويد: اين حسين تست كه در اين صحرا مانده، كشته هاي ديگران دفن شده و اين كشته ي حسين تو است كه پر از خون و قطعه قطعه شده است، ذريه تو كشته شده و در بيابان افتاده و نسيم صبا خاك ها را بر روي آنان مي پاشد، و دختران تو در دست دشمن اسير گشته اند.

حضرت زينب عليهاالسلام، اين سخنان را از سوز دل مي گويد و از دست امت به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم شكوه مي كند و دوست و دشمن را مي گرياند. او اولين نوحه گري است كه در اين صحرا، بر حسين عليه السلام نوحه خواند و همه را گرياند. شروع اين نوحه خواني ها از حضرت زينب عليهاالسلام است و به تدريج، در عالم شورشي پيدا شد كه مردم جسته و گريخته و دسته دسته به زيارت حسين عليه السلام مي آمدند و بر او گريه و نوحه سرايي مي كردند.

راوي گويد: روزي كه توابين به زيارت امام حسين عليه السلام آمدند به قدري گريه و زاري كردند كه تا آن روز، چنان گريه اي بر مصيبتي ديده نشده بود. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 456. (اي محمد! اي محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد! اين حسين است در دشت افتاده، آغشته به خون، اعضاء بريده! اي محمد! دخترانت اسيرند، فرزندانت کشته شده‏اند و باد بر بدنهايشان مي‏وزد. راوي گويد: به خدا قسم! تمام دشمنان و دوستان را گرياند).

[2] همان، ص 589.