بازگشت

اكثريت لشكر ابن سعدادعاي تشيع مي نمودند وخوارج دراين جنگ شركت نداشتند


بعضي از دانشمندان گمان نموده اند كه تمامي لشكر كوفه از خوارج و دشمنان امام عليه السلام بوده اند و احدي از شيعيان در ميان لشكر عمر بن سعد نبود. من از اين سخن بسي در حيرتم!

اولا، كوفه اين اندازه خوارج نداشته است و گذشته از اين، خوارج با آل ابوسفيان و امرا دشمن بودند، و آنان را تكفير مي كردند، وجهي ندارد كه براي كشتن حسين عليه السلام جزء سپاه ابن زياد شوند.

ثانيا، همين جمع و رؤساي آنان، كساني هستند كه از امام عليه السلام دعوت كرده بودند و به همين جهت، امام عليه السلام اتمام حجت نمود و فرمود: مگر شما از من دعوت نكرده بوديد؟ و نمي توان باور كرد كه خوارج از امام عليه السلام دعوت كرده باشند تا بيايد و امام آنان باشد!

در بحارالانوار از امالي صدوق نقل شده است كه فاطمه بنت الحسين فرمود: من كوچك بودم و در دو پايم خلخالي از طلا بود. يكي از لشكريان خلخال را از پاي من بيرون آورد و در همان حال گريه مي كرد. گفتم: اي دشمن خدا! چرا گريه مي كني؟ گفت: چگونه گريه نكنم و حال آن كه دختر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را غارت مي كنم؟! گفتم: اگر مي داني، پس چرا چنين غارت مي كني؟ گفت: مي ترسم ديگري بيايد و اين خلخال را ببرد. [1] .

لشكر ابن زياد، همان متظاهرين به تشيع بودند كه قلوب آنها با امام عليه السلام و شمشيرشان به روي آن سرور كشيده مي شد همچنانكه فرزدق گفته بود. و اين جمع به جهت حب دنيا، از مذهب خود دست برداشته و در حزب آل ابوسفيان داخل شدند.


كوتاه سخن، من قبول دارم كه كساني كه جزو سپاه ابن سعد بودند شيعه نبودند،و در حقيقت از دشمنان اهل بيت عليهم السلام و نواصب شمرده مي شدند و در اين شكي نيست، ولي مي گويم: اين جماعت سابقا دم از تشيع و دوستي اهل بيت عليهم السلام مي زدند، و به اين جهت، از امام عليه السلام دعوت كرده بودند، اما وقتي امام عليه السلام اجابت كرد، از او برگشتند، و در حزب آل ابوسفيان داخل شدند.


پاورقي

[1] امالي صدوق، ص 228 و 229، مجلس 31، ح 2.