بازگشت

پياده جنگ كرن امام با سواران و پيادگان دشمن


صبح عاشورا با حمله سواران امام عليه السلام، سواران ابن سعد فرار كرده و نتوانستند در مقابل سواران امام عليه السلام مقاومت نمايند و بيچاره شده بودند و چون اين منظره را عمر بن سعد ديد، حصين بن تميم را طلبيد و پانصد تيرانداز به كمك آنان روانه نمود، تيراندازان، تمامي اسبهاي سپاه امام عليه السلام را از پا درآوردند، پس از آن، لشكريان امام عليه السلام همگي پياده جنگ مي كردند. [1] و براي خود امام عليه السلام نيز اسبي باقي نمانده بود كه سواره جنگ كند، به همين جهت، موقعي كه ياوران آن حضرت كشته شدند و نوبت جنگ و دفاع از حرم مطهر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به امام عليه السلام رسيد، پياده جنگ مي كرد.

ابومخنف از حميد بن مسلم نقل مي نمايد: امام عليه السلام پياده جنگ مي كرد و مانند سواري شجاع، خود را از تيرها حفظ مي نمود، و جاي مناسب براي حمله را مي جست تا ضربت خود را به آنجا فرود آورد و بر سواران حمله مي نمود. [2] .

حميد بن مسلم كه از دشمنان است به همين اندازه اعتراف، اكتفا نموده و عظمت و شجاعت امام عليه السلام را ستوده است، جنگ پياده با سواران، جنگ داغيده ي


لب تشنه و مصيبت هاي گوناگون ديده، با آن همه شجاعان از عجائب است. آن حضرت در عين حال كه با سواران مي جنگيد مي بايست خود را از شر تيراندازان هم محفوظ بدارد و تيرها را از خود دور كند و اسب ها را از پاي درآورد و نقطه ضعف دشمن را در نظر بگيرد و به سواران بتازد. اين كارها را امام شهيدان به خوبي انجام مي داد.

ابومخنف از حميد بن مسلم نقل مي كند كه او مي گويد: به خدا سوگند! كسي را نديدم كه دشمن او را احاطه كرده باشد و ياوران و اهل بيت او كشته شده باشند، در عين حال، شجاع تر و قوي دل تر از حسين عليه السلام باشد، نظير حسين را نه پيش از او و نه پس از شهادت او نديدم. جنگجويان پياده، از جلو شمشيرش مانند گوسفنداني كه گرگ بر آنان بتازد، فرار مي كردند. [3] .

از اين عبارت معلوم مي شود كه امام عليه السلام با پياده ها نيز جنگ مي كرده و چنين نبوده كه فقط با سواران بجنگد، اگر گرگي در گله اي بيفتد و بر آنان بتازد، همه ي گوسفندان متفرق مي شوند و توانايي حمله و مقاومت در آنان نيست،و اين بهترين تعبيري است كه در مقام توصيف حمله ي امام عليه السلام به پياده ها بيان شده است، آنها هر اندازه كه زياد بودند، در برابر امام عليه السلام نمي توانستند مقاومت كنند، مثل كبوتران كه هر اندازه زياد باشند در مقابل يك باز شكاري نمي توانند مقاومت كنند و چاره اي جز فرار و پراكنده شدن ندارند.

با وجود آنكه اين گونه توصيف از شجاعت امام عليه السلام مي نمايند، ابومخنف و نظاير او نقل نمي كنند كه چند نفر به دست امام كشته شدند! جاي تعجب است كه همين ابومخنف، تعداد زخمهايي را كه در اثر ضربت نيزه و شمشير بر بدن امام عليه السلام وارد آمده بود، متذكر مي شود، [4] ولي تعداد مقتولين به شمشير امام را نمي نويسد.



پاورقي

[1] همان، ص 436 و 437.

[2] همان، ص 452.

[3] همان، ص 452.

[4] همان، ص 453.