بازگشت

تعداد مقتولين اهل بيت چرا مورخين شجاعت آنان را مخفي نموده اند؟


بنابر نقل ابوالفرج [1] مقتولين از اهل بيت امام عليه السلام - از بزرگ وكوچك - بيست نفر بوده اند كه عبارتند از:

1- علي بن الحسين عليهماالسلام

2- عبدالله بن علي عليه السلام

3- جعفر بن علي

4- عثمان بن علي

5- عباس بن علي

6- محمد الاصغر بن علي

7- ابوبكر بن علي

8- ابوبكر بن الحسن

9- قاسم بن الحسن

10- عبدالله بن الحسن

11- عبدالله صغير فرزند امام شهيد

12- عون بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب

13- محمد بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب

14- عبيدالله بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب

15- عبدالله بن عقيل بن ابي طالب

16- جعفر بن عقيل بن ابي طالب

17- عبدالله بن عقيل بن ابي طالب

18- محمد بن مسلم بن عقيل

19- عبدالله بن مسلم بن عقيل

20- محمد فرزند ابوسعيد بن عقيل

و دو نفر ديگر به نام علي بن عقيل و جعفر بن محمد بن عقيل ذكر شده كه


مسلم نيست.

از آنجا كه عبدالله بن الحسن و عبدالله بن الحسين صغير بودند، مي توان گفت: هيجده نفر از اولاد ابوطالب به جز امام شهيد، مرد جنگ و مبارزه بودند، و مورخين، كشته شدن آنان را نوشته اند بدون آن كه بنويسند كه اين جماعت، جمعي يا حتي يك نفر از اهل كوفه را كشته اند. اگر كسي به نوشته مورخين بنگرد، مي بيند دشمنان خواسته اند بي لياقتي و شجاع نبودن آنان را ثابت كنند مثل آن كه اين جمع از اهل بيت عليهم السلام دست روي دست گذارده، منتظر قاتل خويش نشسته بودند.

عجبا! مي گويند هاني بن عروه با آن كه دستش بسته بود، دست خود را گشود و شمشير پاسباني را چنگ زد كه بگيرد ولي نگذاشتند، اما درباره ي اين جمع، چنين مطلبي ننوشتند، و فقط كيفيت مبارزه ي علي بن الحسين عليهماالسلام را نوشته اند بدون آن كه بگويند چه كرد و چه كسي را كشت.

آيا شما باور مي كنيد كه اين جماعت اهل بيت عليهم السلام يك نفر شجاع در ميان آنان نبود كه لااقل يك يا چند نفر از دشمنان را از پاي درآورده باشد؟ شجاعت بني هاشم، مخصوصا اولاد علي عليه السلام معروف بود، و دوست و دشمن به آن معترف بودند. حضرت علي اكبر عليه السلام در رجز خود مي گويد: «اضربكم ضرب غلام علوي».

معاويه از اصحابش مي پرسد: سزاوارترين فرد به سلطنت كيست؟ مي گويند: تو. مي گويد: نه! سزاوارترين فرد علي بن الحسين بن علي است كه جد او پيغمبر است، و شجاعت بني هاشم و سخاوت بني اميه و زيبايي ثقيف را دارد. [2] .

امام حسين عليه السلام در شب عاشورا به فرزندان عقيل فرمود: همان كشته شدن مسلم براي شما كافي است، به شما اجازه دادم كه برويد. گفتند: جواب مردم را چه بدهيم؟ مي گويند: ما بزرگ و سرور خود و عموزاده ها را رها كرديم و رفتيم و آنان را ياري نكرديم، نه به سمت دشمنان تيري رها كرديم، و نه نيزه اي به دشمنان خود


زديم، و نه با شمشير بر دشمنان حمله كرديم. به خدا سوگند! چنين امري نخواهد شد. [3] .

اگر فرزندان عقيل شجاع نبودند و در روز عاشورا دست به شمشير و نيزه نمي زدند و نمي توانستند تيري به سمت دشمنان پرتاب بكنند، پس براي چه در آن شب چنين گفتند؟ و براي چه ماندند و نرفتند؟ روي دشمن سياه باد! پس چگونه اين جماعت بني هاشم، از خود اثري كه قابل نقل باشد در روز عاشورا به جاي نگذاشتند تا مورخين و محدثين نقل نمايند؟ آيا احتمال نمي دهيد كه بني اميه محدثين را وادار كرده بودند كه فضايل اهل بيت عليهم السلام را كتمان كنند و به وسيله بذل اموال، آنها را وادار كرده بودند كه تا مي توانند به جاي ذكر فضيلت، چيزي را كه منقصت اهل بيت عليهم السلام در آن باشد از خود درآورند و ثبت كنند؟

من از همان نقل ابومخنف كه به اختصار به مبارزه حضرت علي اكبر عليه السلام يا حضرت ابوالفضل عليه السلام اشاره نموده، كمال شجاعت آن دو بزرگوار را اثبات مي نمايم، و اگر مورخين به اختصار به مبارزه ديگران نيز اشاره نموده بودند از همان مختصر مطلب را به دست مي آوردم، ولي آنها صلاح را در آن ديدند كه فقط كشته شدن آن جماعت را نقل كنند نه چيز ديگري را.

آري! نوشته اند كه آن خبيث به يزيد بن معاويه گفت: با طلوع آفتاب، بر آن جمع تاختيم، و آنان به اين سمت و آن سمت پناه مي بردند مانند كبوتري كه از چنگال باز شكاري به اين گوشه و آن گوشه پناه ببرد، و به مدت زمان كشتن يك شتر، همه را كشتيم. [4] .


پاورقي

[1] مقاتل الطالبين، ص 52 تا 62.

[2] همان، ص 52.

[3] تاريخ طبري، ج 5، ص 419.

[4] همان، ص 459.