بازگشت

شخصيت، عظمت، شجاعت و شهادت زهير بن قين


زهير بن قين عثماني بود نه علوي. در ميان راه به شرف صحبت امام حسين عليه السلام نايل شد. از نطقهاي او در مواقع متعدد، موقعيت او دانسته مي شود. زهير وقتي حسيني شد مي دانست كه وارد صحنه ي مبارزه با آل اميه مي گردد، و به جهت اينكه به همسرش آسيبي نرسد، او را طلاق داد و از خود جدا كرد و نزد فاميلش روانه


نمود تا از ناحيه ي زهير جز خير به او نرسد. زهير همان كسي است كه از امام عليه السلام اجازه خواست تا با حر بجنگد و مي گفت: به دنبال او سپاه زيادي مي رسد كه ما را طاقت جنگ با آنان نيست. زهير كسي است كه حبيب عصر تاسوعا به او مي گويد: تو با دشمن سخن مي گويي يا من؟ و او به پشتيباني حبيب سخن گفت و از او دفاع كرد. او شب عاشورا در پاسخ امام عليه السلام سخناني گفت كه به آن اشاره كرديم، و روز عاشورا در برابر دشمن خطابه ي مفصلي خواند و به شمر تعرض نمود و گفت: «يابن البوال علي عقبيه! ما اياك اخاطب، انما انت بهيمة» [1] او خود را بالاتر از اين مي دانست كه شمر را طرف خطاب خود قرار دهد، و شمر را جزو چارپايان محسوب مي دارد. پس معلوم مي شود كه او مرد شريف، عاقل و خطيبي بوده است. غلام زياد و غلام ابن زياد مي خواستند با او يا با حبيب و يا برير مبارزه و جنگ تن به تن بنمايند، ولي عبدالله بن عمير كلبي به آن دو مهلت نداد و هر دو را هلاك نمود. در كتب تاريخ آثار نيكويي از زهير در روز عاشورا ثبت و ضبط گرديده است؛ موقعي كه شمر با گروهي به خيام حرم حمله كرد و مي خواست خيمه ها را با هر كس در آن است بسوزاند، همين زهير با ده نفر از اصحاب بر شمر و گروه او حمله كرد و همه را دور نمود، و يك نفر از افراد شمر به نام اباعزه ضبابي را كشتند. [2] آنها نتوانستند در مقابل زهير و ياران او مقاومت كنند، ضبابي در اثر حمله زهير و ياران او كشته شد و بقيه افراد شمر پا به فرار گذاشتند و اگر توانايي مقاومت داشتند فرار نمي كردند، بلكه در مقابل آنها مقاومت مي كردند. زهير روز عاشورا تا بعد از نماز ظهر زنده بود، و از امام عليه السلام دفاع مي كرد و مدتي او و حر بن يزيد به كمك يكديگر با دشمن جنگ مي كردند.

طبري از ابومخنف نقل مي نمايد: زهير و حر جنگ سختي نمودند،


وقتي يكي از آن دو حمله مي كرد و در وسط دشمن گير مي كرد، ديگري به كمك او مي آمد و او را از چنگ دشمنان خلاص مي كرد، و اين دو شجاع مدتي به اين نحو جنگ مي كردند، و پس از اينكه حر كشته شد زهير مدافع بود، و جنگ سختي نمود و مي گفت:



انا زهير و انا ابن القين

اذودهم بالسيف عن حسين



او بر شانه امام دست مي زد و مي گفت:



اقدم هديت هاديا مهديا

فاليوم تلقي جدك النبيا



وحسنا والمرتضي عليا

و ذالجناحين الفتي الكميا



و اسد الله الشهيد الحيا [3] .

مثل آن جناب زهير، امام عليه السلام را تسلي مي داده و به ملاقات پيغمبر، اميرالمؤمنين، حضرت حمزه، جعفر بن ابي طالب و امام حسن مجتبي عليهم السلام در چنين روزي بشارت مي داده است. سرانجام كثير بن عبدالله شعبي و مهاجر بن اوس بر آن جناب حمله كردند و هر دو به كمك يكديگر او را شهيد نمودند.



كثير بن عبدالله شعبي همان كسي است كه ابن سعد او را نزد امام عليه السلام فرستاد تا بپرسد براي چه آمده است، درباره او نوشته اند: او سوار شجاع بي باك هتاكي بود، و از هيچ چيز روي گردان نبود، به ابن سعد گفت: اگر مي خواهي بروم و حسين را غفلتا و ناگهاني بكشم. و او همان كسي است كه ابوثمامه صائدي جلو او را گرفت و نگذاشت به امام عليه السلام نزديك شود و به امام عليه السلام گفت: بدترين مردم و بي باك ترين آنها در خونريزي، نزد تو مي آيد. [4] .

زهير تشنه است، شب نخوابيده و از صبح تا بعد از ظهر مشغول جنگ و دفاع


و خطابه بوده است، پس از همه ي سختي ها و جنگ ها، كثير بن عبدالله به كمك مهاجر بن اوس او را شهيد نمودند و چنان نبود كه چنين سوار شجاع بي باك سفاك فتاك، به تنهايي بتواند با جناب زهير روبه رو شود و آن مرد خسته را از پاي درآورد. اين گونه قضايا كاشف از شجاعت اين دلاوران اسلام است - حال دشمنان اهل بيت عليهم السلام و محدثين بني اميه تا مي توانند كتمان كنند - و از اشعار جناب زهير، كمال شجاعت و قوت ايمان آن سرور و معرفت او به اولياء الله دانسته مي شود.


پاورقي

[1] همان، ص 426. (اي پسر کسي که به پاشنه‏هايش مي‏شاشيد! روي سخنم با تو نيست که تو حيواني بيش نيستي.

[2] همان، ص 438 و 439.

[3] همان، ص 441. (من زهيرم پسر قين که شدمن را با شمشير از حسين مي‏رانم. پيش برو که هدايت يافته‏اي و هدايتگر، امروز با جدت پيامبر ديدار مي‏کني و با حسن و علي مرتضي و صاحب دو بال، جوان دلير و شير خداي، شهيد جاويد).

[4] همان، ص 410.