بازگشت

اشعار امام و بي طاقتي زينب


ابوالفرج در «مقاتل» از ابومخنف از حرث بن كعب از امام زين العابدين عليه السلام چنين روايت نموده است: شب عاشورا نزد پدرم بودم، او تيرهاي خود را اصلاح مي كرد و اين اشعار را مي خواند.



يا دهر اف لك من خليل

كم لك في الاشراق و الأصيل



من صاحب و ماجد قتيل

و الدهر لا يقنع بالبديل



و الأمر في ذاك الي الجليل

و كل حي سالك السبيل [1] .



من به اين اشعار گوش مي دادم و از گريه جلوگيري كردم، ولي عمه ام زينب عليهاالسلام چون اين اشعار را شنيد، گريه كرد و پيراهن خود را دريد و به صورت سيلي زد، با سر برهنه از خيمه بيرون رفت و فرياد زد: كاش مرگ من فرارسيده بود، از زندگاني سير شدم، يا حسيناه! يا سيداه! يا بقية اهل بيتاه! امروز جد و مادر و پدر و برادرم حسن از دنيا رفتند، اي باقيمانده ي گذشتگان!

حسين عليه السلام اين مثل را فرمود: «لو ترك القطا لنام» [2] .

زينب عليهاالسلام گفت: اين سخن تو بيشتر دل مرا مي سوزاند و مرا محزون مي نمايد.

زينب عليهاالسلام اين سخنان را گفت و غش نمود، امام عليه السلام مدتي با او سخن گفت و او را به حال آورد و داخل خيمه نمود. [3] .

اين حكايت را طبري از ابومخنف به صورت مفصل تري نقل نموده، و در آن نقل آورده است: امام زين العابدين عليه السلام فرمود: عمه ي من زينب عليهاالسلام در چادر من بود، امام عليه السلام با «جون» غلام ابوذر، در چادر ديگري مشغول اصلاح شمشير بود و اين


اشعار را تكرار مي نمود. من مقصود او را فهيمدم و دانستم كه بلا نازل شده، ولي چون عمه ام ملتفت شد بي طاقت شد و نزد برادر رفت. امام عليه السلام فرمود: اي خواهر! از خدا بترس و صبر را پيشه ي خود قرار بده، و بدان كه اهل زمين و آسمان، به جز خداوند يكتا همه مي ميرند. جد و پدر و برادر و مادر من كه همه از من بهتر بودند رفتند!

امام عليه السلام با اين گونه كلمات او را تسليت داد. بعد از اين بيانات، خواهر خود را قسم داد كه پس از من، پيراهن خود را پاره و صورت خود را زخمي مكن، و فرياد خود را به ناله بلند منما!

آنگاه خواهر را به خيمه آورد و نزد من گذاشت و بيرون رفت. [4] .

يكي از كارهاي بزرگي كه امام عليه السلام در آن شب انجام داد، مهيا ساختن زن و فرزند خود بر نزول بلا و صبر بر آن بود. مثل آن كه امام عليه السلام اين اشعار را نزديك خيمه ي زينب عليهاالسلام خواند تا زينب عليهاالسلام را متوجه كند كه حسين عليه السلام دست از دنيا شسته و مهياي سفر آخرت گشته و خود را براي كشته شدن آماده مي نمايد. زينب عليهاالسلام كه پس از جد و پدر و مادر و برادر، دلخوشيش به حسين عليه السلام است، مثل آن كه همه علاقه هايش به تدريج پس از فوت هر كدام از آن بزرگواران در حسين عليه السلام جمع شده است، به همين جهت زينب عليهاالسلام گفت: «يا بقية أهل بيتاه!» او چون اين اشعار را شنيد و آمادگي برادرش را براي كشته شدن فهميد بي طاقت شد و آن كارها را كرد. امام عليه السلام نيز با آن سخنان او را تسليت گفت و او را قسم داد كه پس از اين بي طاقتي نكند.

زينب عليهاالسلام، از امشب خود را مهياي نزول بلاها و مصائب نمود به راستي كه زينب عليهاالسلام شريك حسين عليه السلام است و در اين نهضت، براي او سهم بزرگي در خدمت به دين و نجات مسلمين و از بين بردن سلطنت آل ابوسفيان و پرده دري از كفر آنان است.



پاورقي

[1] (اي روزگار، اف بر تو باد در دوستيت، صبحگاهان و شبانگاهان، ياران و بزرگواران کشته داري، روزگار عوض نمي‏پذيرد و کار به دست خداي جليل است و هر زنده‏اي به راه مرگ مي‏رود).

[2] اين مثل را در جايي مي‏آورند که انسان بدون اختيار خود، گرفتار مصيبت و مشکلات بزرگ شود.

[3] مقاتل الطالبين، ص 75.

[4] تاريخ طبري، ج 5، ص 420 و 421.