بازگشت

اشاره اي به اتفاقات واقعه از روز ورود امام به كربلا تا آخر روز تاسوعا


در اين هفت روز، ابن سعد با رسيدن سپاه مرتبا تقويت مي شد، و اطمينان او به فتح و پيروزي زيادتر مي گرديد، بر عكس اصحاب امام عليه السلام بيش از پيش به بي وفايي شيعيان و كناره گيري آنان از امام عليه السلام اطمينان پيدا مي كردند.

البته در اين چند روز، براي امام عليه السلام نيز كمكهايي رسيد، از قبيل عبدالله بن عمير كلبي، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و عابس بن ابي شبيب شاكري، و قطعا اين بزرگان جلساتي تشكيل داده و راجع به ياري امام مظلوم و مبارزه با دشمنان سخناني داشته اند.

همچنين اهل بيت و جوانان بني هاشم نيز جلساتي داشتند، علاوه بر اين جلسات، امام عليه السلام نيز با ابن سعد سخنهايي داشته است.

من از بيان اندازه تأثر حرم پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در اثر مشاهده ي ضعف امام عليه السلام و قوت روز افزون دشمنان و سخناني كه با يكديگر داشتند عاجزم، و شايد خاطر محترم خودشان را به رسيدن كمك، يا پشيمان شدن دشمنان، يا انقلاب شيعيان در داخل كوفه تسليت مي دادند، و انتظار فرج داشتند.

كسي كه مريض عزيزي داشته باشد، هر اندازه كه مرض او سخت تر شود باز راه تسليتي براي خود باز مي كند و چنين نيست كه از او تا آن دم آخر دست بشويد.


شاهد مدعا اين است كه در شب عاشورا، چون زينب كبري عليهاالسلام آن اشعار را از امام عليه السلام شنيد آن قدر بي تابي كرد و به صورت خود سيلي زد كه غش نمود. [1] .

زينب عليهاالسلام بزرگترين افراد عايله امام عليه السلام و سرپرست حرم پيغمبر است، پس از امام شهيد، بار مصيبتها بر دوش تواناي دختر بزرگ فاطمه و اميرالمؤمنين عليه السلام بود، با وجود همه ي اين پيش آمدها، معلوم مي شود كه ايشان تا شب عاشورا خود را تسليت مي داده، و براي كشته شدن حسين عليه السلام آماده نبوده است، اگر حال زينب عليهاالسلام چنين باشد از ديگران چه انتظار داريد؟

به موجب فرمان ابن زياد، از روز هفتم لشكر ابن سعد از آب جلوگيري كردند، زيرا ابن زياد خود را منسوب به بني اميه نموده و براي عثمان دلسوزي مي كرد، و تشنه ماندن او را - راست يا دروغ - مستند به آل ابي طالب مي دانست. در صورتي كه اميرالمؤمنين عليه السلام از عثمان حمايت نمود، و به وسيله امام حسن عليه السلام به او آب رسانيد.

حال بني اميه و كساني كه تازه به آنان رسيده اند، مي خواهند گذشته را جبران نمايند و آب را به روي امام حسين عليه السلام و اصحاب و عيال و اطفال او ببندند.

اين امر اگرچه بر امام عليه السلام بسيار سخت و ناگوار و طاقت فرسا است، ولي او رابه مقصد خيلي نزديك مي نمايد و آل ابوسفيان را بسيار مفتضح و رسوا مي نمايد.

بر فرض هم كه عثمان را تشنه كشته باشند، به حسين عليه السلام و عيال و اطفال و ياوران او چه؟ آنان كه در آن واقعه تأثيري نداشتند، پس براي چه اين اندازه مصيبت ببينند؟ و با چشم خود گريه و بيتابي اطفال را ببينند و با گوش خود ناله ي آنان را بشنوند؟

اين دستور نامردانه ابن زياد، قساوت و خباثت و شقاوت او و آل ابوسفيان را بر تمام مردم روشن نمود. اين جماعت طالب خون كشته هاي بدر و احد بودند و


مي خواستند آنها را از خود راضي نمايند، و روح آن مشركان را شاد كنند، مي خواستند انتقام پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را از فرزندان او بگيرند، يزيد گفت:



لست من خندف ان لم أنتقم

من بني أحمد ما كان فعل [2] .



كشته شدن عثمان بهانه بود، چه ربطي به حسين عليه السلام و اطفال بي گناه او داشت؟ يزيد پرده را بالا زد و اظهار خشنودي و شادماني كرد، و كفر بني اميه و عناد آنان را با پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و خانواده او معلوم نمود؛ يزيد با اين كارش بني اميه را رسوا و آل ابوسفيان را منقرض، و دلها را از كينه ي آنان پر نمود.

اشكها بر مصيبت حسين عليه السلام جاري شد، عبيدالله بن حر جعفي - كه دشمن اميرالمؤمنين عليه السلام و از حزب آل ابوسفيان بود - حاضر نشد امام عليه السلام را ياري كند، و دعوت سيد جوانان اهل بهشت را رد نمود، او پس از واقعه ي كربلا از كار خود پشيمان شد، و از عقيده اي كه به آل ابوسفيان داشت برگشت و دشمن آنان شد. او در ضمن اشعار خود مي گويد:



لعمري لقد راغمتمونا بقتلهم

فكم ناقم منا عليكم و ناقمه



اهم مرارا ان اسير بجحفل

الي فئة زاغت عن الحق ظالمه [3] .



مي گويد: دماغ ما را در اثر كشته شدن حسين عليه السلام و اصحاب او به خاك ماليديد، و چه بسا از مرد و زن ما كه دشمن شما گشته و بر شما ايراد و اعتراض مي كنند. مكرر به فكر من مي رسد كه با سپاه بزرگي با شماها كه از حق روي گردانيديد و ظالم شديد، بجنگم.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 420.

[2] همان، ج 10، ص 60.

[3] همان، ج 5، ص 470.