بازگشت

موقعيت هاني


مسعودي در مروج الذهب گويد: هاني، شيخ و زعيم طائفه «مراد» بود و در آن زمان، چهار هزار سواره و هشت هزار پياده، به فرمان او بود و اگر هم عهدان خود را در طائفه كنده و ديگر طوائف در موقع حاجت مي طلبيد، سي هزار مرد جنگي براي او آماده مي شد. [1] .

پس هاني، از بزرگترين شيوخ كوفه يا عراق محسوب مي شد. زياد بن ابيه كه تا مي توانست بزرگان شيعه را مي كشت، نسبت به هاني علاقه ي به خصوصي داشت و سفارش او را به حاكم كوفه نموده بود. پس هاني، شيخ طائفه و در نزد دولت، موجه


بود و همين احترام در دستگاه دولتي، موجب زيادي عظمت و نفوذ كلمه و محبوبيت او در ميان مردم مي گشت.

جناب مسلم در اين موقع كه متوجه خود و ضعف شيعه مي شود، بهترين وسيله براي تقويت خود را متحد شدن با هاني مي بيند.

البته، رئيس عشيره بسيار محترم است و اوامر او را عشيره اش اجرا مي كنند هر چند كه مخالفت با دين و طريقه ي مذهب باشد. اگر او فرمان قتل مظلومي را بدهد، بي درنگ او را مي كشند و اگر فرمان ياري او را دهد بدون معطلي از او حمايت مي كنند. پناه دادن هاني به مسلم و حمايت از او، موجب اين بود كه تمامي آن جمعيت از بهترين ياوران جناب مسلم باشند و در اين موقع مي بايست از او حمايت كنند هر چند كه شيعه نباشند و يا حتي ناصبي باشند. زيرا فرمان شيخ و رئيس طايفه، بالاتر از قوانين جاريه در نزد اتباع وي است.


پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 3، ص 59.