بازگشت

رضايت پيغمبر و فاطمه به شهادت امام حسين


به سند صحيح از ابن رئاب روايت شده كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: «چون فاطمه عليهاالسلام به حسين عليه السلام آبستن شد، پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به او گفت: خداوند به تو فرزندي عطا كرده كه نامش حسين است، و امت من او را مي كشند.

حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت: من نيازي به اين پسر ندارم.

حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند به من وعده داده كه امامت را در نسل او قرار دهد.

حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت: راضي شدم». [1] .

از حديث معتبر ابوبصير از حضرت صادق عليه السلام معلوم مي شود كه اين حكايت پس از به دنيا آمدن امام حسين عليه السلام اتفاق افتاده است. [2] و بعيد نيست كه اين قصه هم در موقع حمل و هم در موقع ولادت اتفاق افتاده باشد، زيرا كسي كه به چيزي


علاقه داشته باشد، ميل دارد كه مكرر آن را بشنود.

مثلا حضرت زكريا عليه السلام عرض مي كند:

(رب هب لي من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعاء) [3] .

«پروردگارا! از جانب خود فرزندي پاك و پسنديده به من عطا كن كه تو شنونده ي دعايي»

و چون ملائكه به او بشارت يحيي را مي دهند، مي گويد:

(رب أني يكون لي غلام و قد بلغني الكبر و امرأتي عاقر) [4] .

«پروردگارا! چگونه مرا فرزندي خواهد بود؟ در حالي كه پيري من بالا گرفته است و زنم نازاست!»

زكريا عليه السلام مي دانست پير شده و زن او نمي زايد، با اين حال از خدا فرزند مي خواست.

حال كه به او بشارت مي دهند، موانع امر را بيان مي كند تا خوب بشارت را بشنود و از شنيدن آن لذت ببرد و اطمينان بيشتري حاصل كند، و همين است سر گفتن ساره:

(يا ويلتي ءألد و أنا عجوز و هذا بعلي شيخا ان هذا لشي ء عجيب) [5] .

«اي واي بر من! آيا فرزند آورم با آن كه من پير زنم و اين شوهرم پيرمرد است؟ واقعا اين چيز بسيار عجيبي است».

پس اگر فاطمه عليهاالسلام جمله ي «من نيازي به اين مولود ندارم» را مكرر گفته باشد، براي اين است كه بشارت را به آن كه امامت در ذريه او است، مكرر بشنود.


در روايت موثق ابن بكير آمده است كه امام صادق عليه السلام فرود: «فاطمه عليهاالسلام خدمت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شرفياب شد در حالي كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم گريه مي كرد، و اشك از چشمان مباركش جاري بود.

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه حسين را مي كشند.

اين خبر بر فاطمه عليهاالسلام گران آمد و بي تابي نمود. پس پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم او را به كساني از اولادش كه به سلطنت مي رسند، بشارت داد. پس راحت شد، و آرام گرفت». [6] .

ظاهرا مقصود از پادشاهان از اولاد فاطمه عليهاالسلام، ائمه عليهم السلام مي باشند كه از نسل حسين عليه السلام هستند.

از اين گونه روايات، كثرت علاقه ي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و فاطمه عليهاالسلام به حسين عليه السلام معلوم مي شود، زيرا وقتي به ياد مي آورند آنچه بعدا بر حسين عليه السلام وارد مي شود، بي تاب مي شوند و گريه مي كنند و خود را تسليت مي دهند به آن كه امامت در ذريه او است.

اين گريه و بشارت مكرر اتفاق مي افتاده است.



پاورقي

[1] کمال الدين، ج 2، ص 416، باب 40، ح 8.

[2] همان، ص 415، ح 6.

[3] سوره‏ي آل عمران، آيه 38.

[4] همان، آيه 40.

[5] سوره‏ي هود، آيه 72.

[6] بحارالانوار، ج 44، ص 233 و 234، به نقل از کامل الزيارات.