بازگشت

قاسم جعفري


نوبت به قاسم رسيد. قاسم، پسر محمد است، شهيد صفين، و نواده ي جعفر است، شهيد موته. و خود شهيد كربلاست.

قاسم، پسرعموي حسين است، پيشواي شهيدان، داماد زينب است، بانوي بانوان. پسرعمو و دخترعمو، دو همسر باوفا، همراه حسين به كربلا آمدند. شوهر به شهادت رسيد و زن به اسارت. قاسم، قهرمان ميدان جنگ بود، دلاور بود، نيرومند بود. روز شهادت جان فشاني كرد و چنان دليري از خود نشان داد كه كمتر ديده شده بود.

ياران حسين عليه السلام از مرگ نمي هراسيدند؛ چون حسين نمي هراسيد، شهادت را استقبال مي كردند؛ چون حسين چنين بود؛ پيشوا هر گونه باشد، پيرو، همان گونه خواهد بود. سرباز از افسر مي آموزد شجاعت را، رشادت را، انسانيت را.قاسم در ميدان شهادت جان بازي كرد و شمشير زد، سواران و پيادگاني از سربازان يزيد را به دوزخ فرستاد. هنگامي كه سر تا پا مجروح و زخم ديده و آغشته به خون گرديد و رمقي


نمانده بود، يزيديان گرداگردش را گرفتند و شهيدش ساختند.