بازگشت

توبه و شهادت


توبه در اسلام، اعاده ي حيثيت از گنه كار پشيمان نزد خداست. اعاده ي حيثيتي كه به وسيله ي خود او انجام مي شود و دگران دخالتي ندارند و اين راه هميشه براي او باز است؛ چون مكتب الهي، مكتب اميد است، سرچشمه ي مهر است و كانون رحمت.

حسين، آيينه ي تمام نماي رحمت آفريدگار است. رحمت بر خلق، رحمت بر دوست، رحمت بر دشمن. حسين، وجودش مهر بود، گفتارش مهر بود، رفتارش مهر بود. از وقتي كه در راه با يزيديان رو به رو شد، كوشيد كه آنان را هدايت كند و به راه راست بياورد؛ آن چه قدرت داشت به كار برد، راهنمايي كرد، خيرخواهي كرد.

پيش از جنگ بكوشيد، در ميان جنگ بكوشيد، با گفتار بكوشيد، با رفتار بكوشيد و توانست كساني را كه شايسته ي رستگاري بودند، از دوزخي شدن برهاند و بهشتي گرداند.

آخرين دعوت حسين، وقتي بود كه تنها مانده بود، وقتي بود كه يارانش همگي كشته شده بودند و ديگر كسي را نداشت. آخرين دعوتش، بانگ استغاثه بود و ندا كرد: «آيا براي ما ياوري پيدا مي شود؟! آيا كسي هست از حرم پيامبر دفاع كند؟!».

اين ندا، سعد و برادرش ابوالحتوف را به هوش آورد. هر دو از انصار بودند و از عشيره ي خزرج، ولي با آل محمد سر و كاري نداشتند و از دشمنان علي بودند و از خارجيان. شعارشان چنين بود: حكومت از آن خداست و بس. گناه كار، حق حكومت ندارد!

آيا حسين گناه كار بود، ولي يزيد گنه كار نبود؟!

از كوفه، تحت فرماندهي عمر، به قصد پيكار با حسين و كشتن او بيرون شدند و به كربلا رسيدند. روز شهادت كه كشتار آغاز شد، در سپاه يزيد بودند. آسياي جنگ ميگرديد و خون


مي ريخت و آن دو در سپاه يزيد بودند. حسين، يكه و تنها ماند و آن دو در سپاه يزيد بودند. هنگامي كه نداي حسين را شنيدند، به هوش آمدند. با خود گفتند: حسين فرزند پيامبر ماست، روز رستاخيز، دست ما و دامان جدش رسول خداست. به ناگاه از يزيديان بيرون شدند و حسيني گرديدند و در زير سايه ي حسين قرار گرفتند. پس يك باره بر يزيديان تاختند و به جنگ پرداختند. تني چند را مجروح كرده و عده اي را به دوزخ فرستادند و كوشيدند و كوشيدند تا شربت شهادت نوشيدند.