بازگشت

سفارت و شهادت


حنظله، شبامي است. شباميان تيره اي از قبيله همدان هستند. همدانيان همگي از دوستان وفادار علي بشمارند و جان بر كف در راه علي و آل علي آماده بودند. حنظله از بزرگان قوم به شمار مي رفت. سخنوري دانا و دليري توانا بود. قاري قرآن بود و رهبري قوم خود را بر عهده داشت. حنظله از كوفه به سوي حسين رهسپار شد و پيروي حسين را به جاي رهبري قوم خويش برگزيد؛ هر چند ياران حسين هر كدام رهبر بشريت بوده اند.

حنظله در كربلا به حسين پيوست و چشمش بر دست حسين بود و گوشش بر فرمان وي. با يزيديان سه گونه جهاد كرد: جهاد سياسي، جهاد سخنوري، جهاد جان بازي. پس شربت شيرين و گواراي شهادت را با لب تشنه بنوشيد و سيراب جاوداني گرديد. حسين، حنظله را به منصب سفارت برگزيد. اين پست سياسي را بدو محول گردانيد. وي در ميان حسين و سپاه يزيد، به رفت و آمد پرداخت و در فعاليت هاي سياسي كوشش كرد و كوتاهي نداشت، ولي نتيجه اي نگرفت و نتوانست عمر سعد و سربازانش را از راه كج بازدارد و به راه راستشان آورد. آن سخنور توانا، آن يل ارجمند، روز شهادت شرفياب شد و اجازه گرفت و به ميدان رفت. و دومين جهاد خود را آغاز كرد به پندگوئي و موعظه هم شهريان پرداخت و چنين گفت:

اي مردم! بر شما مي ترسم كه سرانجامي داشته باشيد مانند سرانجام قوم نوح! سرانجام قوم عاد! سرانجام قوم ثمود! سرانجام ظالمان و ستم كاراني كه از پس آنها آمدند! بدانيد كه خداي بر بندگانش ظلم نخواسته و كيفر ظالمان و ستم كاران را خواهد داد.

اي مردم! از روز رستاخيز بترسيد، روزي كه به جز خداي پناهي نداشته باشيد. كسي كه


اسير خواهش دلي باشد، هيچ كس نمي تواند هدايتش كند. اي مردم! از كشتن حسين بترسيد كه عذاب الهي كيفر شما خواهد بود. آن كه دروغ بگويد، سياه بخت خواهد شد.

در اين هنگام، پيشواي شهيدان، حنظله را ندا داده فرمود: «اين مردم، وقتي شايسته ي عذاب الهي شدند كه دعوت تو را به حق، رد كردند و در برابر تو ايستادگي كرده جفاجويي پيشه ساختند و ريختن خون تو و يارانت را روا شمردند!كنون حال ايشان چگونه خواهد بود كه دستشان تا مرفق در خون برادران پارساي تو فرورفته و انسان كشي را پيشه كردند!».

حنظله عرض كرد: فدايت شوم راست مي گويي آيا ما به سوي خدا مي رويم و خود را به برادران شهيدمان مي رسانيم؟!

پيشواي شهيدان پاسخ داد: «شتاب كن به سوي چيزي كه از دنيا و آن چه در اوست بهتر و برتر است و برو به سوي زندگي و ثروتي كه بي زوال و جاويدان است و فاني نخواهد شد».

حنظله گفت: اي اباعبدالله! سلام بر تو و درود و رحمت حق بر تو و بر دودمان تو باد. خداي، ما را در بهشت هم نشين تو گرداند.

پيشواي شهيدان فرمود: «آمين، آمين» و اين مژده اي بود براي حنظله.

پس حنظله شمشير بركشيد و بر سپاه كوفه زد و به جان بازي پرداخت؛ تيغ ميزد و مي شكافت و پيش مي رفت. يزيديان، محاصره اش كرده، گردش را گرفتند و به قتلش رسانيدند. حنظله به آرزوي خود رسيد و با حسين در بهشت هم نشين گرديد.

هم نشينان حسين در بهشت اينانند؛ كسانيكه از دار و ندار خود گذشته و هم چون حسين، همه را در راه خدا فدا كردند. كساني كه خودخواهي را كنار گذاردند، تمايلات شخصي را كنار گذاردند، به دنبال نام نرفتند، ولي خداي، آنان را نامور ساخت.