بازگشت

حرمت حرم


در اسلام، حرم خداي حرمتي دارد. آن جا بستي است براي هر موجودي زنده و دژي است براي حفظ حيات در زمين. بايد حيات زندگان در آن جا محفوظ بماند. كسي حق ندارد در حرم، موجود زنده اي را نابود كند. صيد حرم، حرام است، كندن درختان حرم، جايز نيست. نبايد خوني در حرم ريخته شود، انساني كشته گردد. نبايد آزادي كسي در آن جا سلب شود و كسي حق ندارد همراه خود سلاح بردارد.

ولي!

مزدوران و جان نثاران يزيد، دستور يافتند تحت رهبري والي مكه، در ايام حج، پسر پيغمبر را در حالي كه جامه احرام بر تن دارد و سلاحي در دستش نيست، دستگير ساخته و يا ترور كنند. حكومت خام و بي تدبير يزيد، ديگر نتوانست زنده بودن حسين را در حرم خداي، تحمل كند و تصميم به هتك خانه ي خداي و بي حرمتي گرفت و به گمان خود خواست كار را در مكه يك سره كند و خود را از سوي حسين آسوده خاطر گرداند.

طبيعي است كه اين كار به آساني انجام پذير نبود و حسين گنجشكي نبود كه بشود او را گرفت و يا به تيرش زد. ياران فداكار، پيوسته در خدمتش بودند و خود، مردي دورانديش و آينده نگر بود. يزيديان اگر به چنين كاري دست مي زدند، چه موفق شدند و چه شكست ميخوردند، هتك حرم خداي مي گرديد. يزيد، حاكم اسلام است و او بايد حرمت خانه ي خداي را نگاه دارد. او كه پاسبان است، پاس نگه نمي دارد، پس اين كار وظيفه ي حسين است، پاسبان حقيقي و راستين اسلام. تنها راه، براي حفظ احترام خانه ي خداي، خروج حسين است، از مكه و خودداري كردن اوست از عبادت حج و خودداري از پوشيدن جامه ي احرام.


پس، خروج حسين از مكه، استقبال از مكه و آباد كردن خانه خدا بود. خودداري او از احرام حج، تعظيم عبادت حج و بزرگداشت مناسك بود.

مرد با ايمان، از هر سويي كه برود، به سوي خدا رفته است؛ خدا در همه جا هست.

خروج حسين از مكه و ترك اعمال حج در موسم حج، از بزرگ ترين شاهكارهاي سياسي و مذهبي به شمار مي آيد.

حسين، در هشتمين شب ماه ذي حجه، در حضور اصحاب و ياران خود خطبه اي ايراد كرد و چنين گفت:

«حمد خداي راست و بس، خداي هر چه بخواهد همان است، هر چه قدرت و توانايي است از آن خداست و بس.

مرگ، زيبايي فرزندان آدم است، هم چون زيبايي گلوبندي كه به گردن دوشيزه اي است. واله و شيداي ديدار پدران و نياكانم هستم. براي من شهادت گاهي فراهم شده كه بايد به سوي آن بروم. مي بينم كه بند بند مرا گرگ هاي بيابان، از هم جدا كرده و شكم خود را، از پيكر من سير مي سازند. روش ما خاندان، خشنودي و رضاي خداي را جستن است. رضاي ما رضاي خداست. در بلاها استقامت مي ورزيم و شكيبايي داريم و پاداش ما خواهد رسيد. من بامدادان از مكه بيرون خواهم شد، هر كس كه بخواهد جان خود را در راه ما فدا كند و جوياي ديدار با خدا باشد، با ما بيايد».

حسين، روز هشتم ذي حجه از مكه بيرون شد و به سوي كوفه روان گرديد و از خانه ي خداي به سوي خدا رفت.

روز هشتم ذي حجه، در اسلام «ترويه» ناميده مي شود و آن روزي است كه زائران خانه ي خدا، احرام حج مي بندند و جامه ي سپيد احرام بر تن مي كنند و اين عبادت بزرگ را مي آغازند. ولي حسين از عبادت دست كشيد و به سوي شهادت رفت، شهادت، نگهبان عبادت است و ضامن بقاي آن. خبر در مكه پخش گرديد و حاجيان از تصميم ناگهاني حسين آگاه شدند. زائراني كه از دور و نزديك كشور اسلام به زيارت خانه ي خدا و انجام دادن اعمال حج آمده بودند، از شتاب وي در عجب شدند و هر كسي چيزي مي انديشيد و سخني مي گفت.

سرانجام، دانسته شد كه يزيديان چه نقشه ي خطرناكي در سر مي پرورانيدند! آن ها با حكومت يزيدي آشنا بودند و آشناتر شدند و از روش حسين آگهي داشتند، آگاه تر شدند.


در اين جا، راه حسين، از راه انقلابيون جدا مي گردد؛ انقلابيون روز قيام خود را مخفي مي دارند و سفر انقلابي خود را آشكار نمي سازند، ولي حسين آشكارا قيام كرد و آشكارا سفر كرد، آن هم سفر شهادت. با خطبه ي حسين، ديگر شكي باقي نماند كه سفر وي سفر شهادت است و بس.

حسين، به اين فكر معتقد نبود كه قداست هدف، وسيله ي زشت را زيبا مي گرداند؛ وگرنه مي توانست در برابر چشم هزاران حاجي، در خانه ي خدا شهيد شود و نخستين شهيد خانه ي خدا گردد، ولي چنين نكرد، زيرا هتك خانه ي خدا مي شد. راه شهادت بايد زيبا باشد.

در اين جا نيز راه حسين، از راه انقلابي جدا مي شود. انقلابي، معتقد است كه هدف وسيله ي زشت را زيبا مي كند، ولي حسين به اين اصل پاي بند نبود و آن را زير پا نهاد.

حسين عليه السلام مي توانست، در مكه بماند، از خود دفاع كند و پيروز شود. چون قدرت حسين عليه السلام در خانه ي خدا از قدرت يزيد بيش بود، ولي از دفاع كناره جست. دفاع، امن خانه ي خدا را برهم مي زد. آن جا خانه ي امن و آرامش بود. آن جا خانه ي صلح بود. آن جا خانه ي حفظ حيات زندگاني بود. نابود كردن حيات موجودي زنده، حرمت خانه ي خدا را مي برد، و حسين عليه السلام برترين كسي بود كه حرمت آن جا را نگاه مي داشت.