بازگشت

اعلام شهادت


شهادت، مقدس ترين پديده ي اجتماعي است. پس، بايد آشكار باشد و به طور علني صورت گيرد. اگر شهادت، در نهاني صورت گيرد، به هلاكت نزديك تر است تا به شهادت. فداكاران بشر، بايد اين نكته را هميشه در نظر داشته باشند، تا بشريت از نيروي عظيمي كه در وجود آن هاست محروم نشود.

بزرگ ترين آرزوي ستم كاران و جنايت پيشگان آن است كه جنايات خود را در نهان، انجام دهند و خود را بي گناه نشان دهند.

اگر شهادت، در نهاني انجام شود، كمك به جنايت كاران خواهد بود. از شاهكارهاي پيشواي شهيدان، اعلام شهادت بود. از شاهكارهاي حسين عليه السلام زنده نگاه داشتن شهادت بود، و جاويدان ساختن اين قيام مقدس.

اعلام شهادت به وسيله ي رسول خدا صلي الله عليه و اله انجام شد، به وسيله ي اميرالمؤمنين عليه السلام انجام شد، به وسيله ي خود حسين انجام شد و به حد اعلا رسيد. جاويدان ساختن شهادت، نخست به وسيله ي زينب خواهر حسين عليه السلام آغاز شد و سپس به وسيله ي علي عليه السلام، فرزند بزرگوارش و فرزندزادگان مقدسش كه از طرف خداي به پيشوايي بشريت منصوب شده بودند، انجام گرديد.

ستم كاران مي كوشند كه جنايات خود را، رنگ قانون دهند و بگويند اجراي عدالت است. دادگاه هاي فرمايشي تشكيل مي دهند، تهمت ها مي زنند، تبليغات دروغين راه مي اندازند. رسانه هاي گروهي را استخدام مي كنند و با زور و قلدري، تحت فرمان مي آورند، تا شهيد را مجرم قلمداد كرده، تا خود را مجري قانون لقب دهند.


جنايت كار قلدر، يك آرزو دارد كه صد در صد براي رسيدن بدان مي كوشد و آن آروزي نيك نامي است، اين آرزو، اگر، براي فرد جاني، يا گروه جاني، محقق شود، بهتر مي توانند به خودكامگي ادامه دهند و به مقصد پليد خود برسند.

شهيد راه خدا - كه خدمت گزار انسانيت است و هدفي به جز سعادتمند كردن دگران ندارد - قد مردي مي افرازد و جان بازي مي كند تا نگذارد ستم كاران به مقصود برسند، تا آرزوي موفقيت را به گور ببرند.

شهيد، نخواهد گذارد كه شهادتش رنگ ديگري بگيرد. شهادت، رنگ شهادت دارد و بس. شهادت، اگر در نهان انجام شود، رنگ خود را از دست مي دهد. و جهان انسانيت، از فيض آن محروم خواهد شد و نيروي مقدسي به هدر خواهد رفت و به جاي آن، بدبختي نصيب بشر خواهد گشت.

شهادت، وقتي آشكار گرديد، جهاني مي شود، اجتماعي مي شود، جاويدان مي شود، چراغ روشن تاريخ مي گردد و همه ي افراد بشر، از آن آگاه خواهند شد و از آن بهره مند مي گردند. در هر جا كه باشند، در هر زمان كه باشند.

گفتيم كه شهادت، پديده اي است اجتماعي كه انسانيت را زنده مي كند و به اجتماع بشري حيات مي بخشد. پديده ي اجتماعي، نهان پذير نمي باشد و اگر نهاني انجام شد، اجتماعي نخواهد بود و جامعه سودي نخواهد برد.

خون شهيد، بايد هميشه جوشش داشته باشد و فروزش و درخشندگي داشته باشد، تا دل ها را روشن كند، تا گمراهان را راهنما باشد. شهادت، محاكمه ي عدل و ظلم است و نياز به گواه دارد، تا جهاني گردد و جاويدان شود. گواه شهادت، اجتماع است، نه فرد. ديدگان اجتماع، بايد، شهادت را ببينند. گوش هاي اجتماع، بايد بانگ كاروان شهادت را بشنوند. پيكر اجتماع بايد، شهادت را لمس كند، تا از نور شهادت استضائه كند.

يزيديان، مي خواستند شهادت حسين عليه السلام را در گوشه اي از زواياي تاريخ، به خاك سپارند، ولي نتوانستند حسين عليه السلام از آن ها داناتر و خردمندتر بود، بينا بود، آينده نگر بود. آن ها خواستند كه با داورهاي فرمايشي و قضات حسب الامري، حسين عليه السلام را مجرم جلوه دهند، خراب كار بخوانند، ياغي لقب دهند، ولي نتوانستند.

ستم گران و قلدران، كوچك تر از آنند كه بتوانند حقايق را دگرگونه سازند و و پست تراز=


آنند كه بتوانند، چشمه ي خورشيد را قيراندود كنند.

ستم گران، زر دارند، زور دارند، ولي زيركي ندارند، ديده دارند، ولي ديد ندارند، بينش ندارند. قلدري، با زيركي و ستم گري با بينش، هزاران فرسنگ فاصله دارد. حسين عليه السلام با معاويه بيعت نكرد و در زمان معاويه، از بيعت يزيد سر باز زد. اين خبر، در جهان اسلام، در ميام مسلمانان دهان به دهان گشت و شهر به شهر رفت. پس از مرگ معاويه و زمان حكومت يزيد، باز از بيعت يزيد سر باز زد. خبر در مدينه پخش شد و سپس به همه ي جهان اسلام رسيد. حسين عليه السلام از مدينه، به سوي خانه خدا هجرت كرد، ماه رجب بود و هنگام عبادت عمره ي رجبيه. خبر، در همه جا پخش گرديد و همگي از قيام حسين عليه السلام آگاه شدند.

حضرتش، پيش از آن كه از مدينه بيرون شود، اين پيام را براي بني هاشم فرستاد: «هر كس با من آيد، شهادت يابد، و آن كه بماند، به پيروزي نخواهد رسيد».

هجرت به سوي مكه، آغاز سفر شهادت بود و حسين عليه السلام نخستين گام را براي شهادت برداشت. در پيام حسين عليه السلام شهادت مثبت و پيروزي منفي در برابر هم قرار گرفته است و پيداست كه شهادت براي حسين عليه السلام پيروزي است.

آيا كسي در تاريخ بشريت، از پيروزي حسين عليه السلام بالاتر و برتر، سراغ دارد؟ پيروزي هاي تاريخ، پيروزي روز بود، ولي پيروزي حسين عليه السلام پيروزي روزگار. چنان كه شكست هاي تاريخ، محدود به زمان بود، ولي شكست يزيد، هميشگي و جاويدان شد. آيا شكستي، مفتضحانه تر و رسواتر از آن شنيده ايد؟ حسين عليه السلام با عده اي ناچيز، امپراتوري بني اميه را ريشه كن ساخت و اين حكومت ننگين را براي هميشه از صفحه ي تاريخ محو گردانيد. حسين عليه السلام در مكه بزيست، تا موسم عبادت حج فرارسيد و جهان اسلام به سوي مكه راهي شد. وقتي هم مسلمانان خواستند احرام حج ببندند، حسين عليه السلام از مكه بيرون آمد و گامي ديگر به سوي شهادت برداشت.

حسين دو هجرت داشت؛ هجرت به سوي مكه و هجرت به سوي كربلا. هجرت نخستين به سوي خانه خدا بود، هجرت واپسينش به سوي خود خدا.

سفر حسين عليه السلام براي شهادت، از خدا آغاز گرديد و به خدا انجام شد.

مسلمانان، احرام حج مي بستند. حسين، احرام كربلا بست و عزم خود را براي سفر


شهادت در آن اجتماع بزرگ اعلام داشت و سرخوان شهادت صلاي عام داد. كساني كه شايسته بودند، دعوت حسين عليه السلام را اجابت كردند. كساني كه چنين سعادتي نداشتند، خودآگاه و خود ناآگاه، رسانه هاي گروهي گرديدند و شهادت حسين عليه السلام را به جهانيان اعلام داشتند. حسين عليه السلام كشته شد، ولي زنده گرديد، زنده اي جاويدان. حسين كشته شد، ولي زنده گردانيد، ايمان را، تقوا را، فضيلت را، انسان را. ميلياردها انسان در دوره ي تاريخ، زنده شده ي حسين هستند.

هر چه زمان بگذرد، حسين عليه السلام زنده تر مي گردد و خون مقدس او رنگين تر و زيباتر مي شود.

گام ديگر حسين عليه السلام، در راه اعلام شهادت، نامه نگاري حضرتش بود به دو شهر كوفه و بصره؛ دو شهر توفاني! به شهرهاي ديگر نامه ننوشت. چون عزم شهادت داشت، نه پيروزي. كوفه و بصره در مركز كشور اسلام قرار داشتند و كوفيان و بصريان، رسانه هاي گروهي خوبي بودند. خبر از آن دو شهر به همه جا مي رسيد، نيازي به نامه نويسي به شهرستان هاي ديگر نبود.

در اندك زماني، خبر پخش شد و كمتر كسي در كشور از قيام حسين عليه السلام بي خبر ماند. شهادت حسين عليه السلام نقل دهان ها شد و ذكر زبان ها گرديد. پدران به پسران خبر مي دادند. مادران براي دختران مي سراييدند. داستان سرايان عرب در مجلس هاي شبانه، داستان شهادت حسين را براي شب نشينان مي خواندند، فداكاري ها، دليري ها، شجاعت ها، زير بار ستم نرفتن ها، سخنراني ها. حضرتش، از مكه به سوي كربلا، راه كوفه را پيش گرفت كه راه بازگشت بيشتر حاجيان بود و مسير كاروانيان.

حسين، در سفر به سوي كربلا، شتابي نكرد تا سفرش با بازگشت حجاج هم زمان گرديد. از بازگشتگان سفر بيت الله، به سوي كوي شهادت دعوت مي كرد؛ آن كه سعادت داشت پذيرفت و آن كه از اين سعادت محروم بود، ندامت يافت و رسانه ي گروهي گرديد.

امام سجاد عليه السلام مي گويد: «در راه مكه به عراق، در هيچ منزلي فرودنيامديم و از آن كوچ نكرديم، مگر آن كه پدرم حسين عليه السلام، از يحيي پيغمبر نام مي برد و از كشته شدنش، ياد مي كرد».

گاه مي گفت: «از پستي و ناچيز دنيا همين بس كه سر بريده ي يحيي عليه السلام را براي زناكاري از زناكاران بني اسرائيل هديه برند! سر حسين عليه السلام را نيز، براي زناكاري، از زناكاران بني اميه


(يهود امت اسلام) هديه بردند!»

حضرتش در اين سفر، زينب خواهر مجاهد و رشيد خود را همراه آورد! زنان و كودكان را همراه آورد!

چرا؟! چون سفرش، سفر شهادت بود و سفر آنان سفر اسارت.

اگر سفر حسين عليه السلام سفر حكومت بود، زنان و كودكان را در مكه و يا در مدينه مي گذارد تا زماني كه بر اوضاع مسلط شود و حكومت را در دست گيرد، آن ها را به نزد خود مي خواند.

خواهر حسين عليه السلام، در اعلام شهادت حسين عليه السلام و جاويدان كردن آن، سهمي بزرگ دارد. يزيديان، از فضيلت دور بودند و از انسانيت مهجور. دودمان رسول را اسير كردند و از اين شهر بدان شهر بردند و اسارت خواهر را با شهادت برادر همراه كردند.

حسين عليه السلام پسر علي عليه السلام بود و زينب دختر علي عليه السلام.

بانوي بانوان، زينب، از اسارت خود، بالاترين بهره را برد و از شهادت برادر، خورشيد تاباني ساخت كه غروب ندارد و پيوسته در حال تابش است.

شهادت حسين عليه السلام و اسارت زينب، پايه هاي انسانيت را، فضيلت را، حقيقت را، راستي را، درستي را، انصاف را، تقوا را، ايمان را، در جهان مستحكم ساخت. هر چند عظمت مصيبت و كثرت آن، زينب را ناتوان كرد و نگذارد، پس از شهادت، عمري دراز داشته باشد، ولي در سفر اسارت به كوفه و سپس از كوفه به شام و از شام به مدينه، وظيفه ي خود را انجام داد و شهادت برادر را جاوداني ساخت.

پسر حسين عليه السلام امام سجاد، در بيست و اند سالي كه پس از پدر زنده بود، در جاويدان كردن شهادت كوشيد. فرزندان پاكش، ائمه ي اطهار عليهم السلام هر يك در اين راه قدم ها برداشتند و تابش نور شهادت را به همه ي جهانيان رسانيدند.

در كربلا، حسين پيروز شد و يزيد شكست خورد.

مردي شامي از فرزند حسين، امام سجاد پرسيد: پيروزي از آن كه بود؟

پاسخ شنيد: «وقت نماز معلوم مي شود».