بازگشت

نخله، نوحه گري جنيان


كاروان به مسير خود ادامه مي داد و هر لحظه بر مخالفتهاي مردمي افزوده مي شد نظاميان اموي دريافتند كه تا رسيدن به قلمرو شام چاره اي جز ترك زود هنگام منزلهاي مسير وجود ندارد، لذا


مسير بيابان را پيش گرفته و در ادامه ي راه در نخله سكني گزيدند، با فرا رسيدن شب سرزمين نخله ماتم سرايي بود كه در عزاي حسين بن علي مي گداخت، در طول شب صداي گريه و نوحه گري بلند بود و نغمه اي كه بسيار جان مي گداخت.

زنان دانستند جنيان نوحه گرند، و براي حسين و بزرگي مصيبتهايش ندبه مي كنند، بر چهره ي خويش لطمه مي زنند و از اين مصيبت سياه پوش مي شوند و اشك و آه آنان از مصيبتهاي زنان پيامبر است. [1] در نصيبين نيز به فرمان منصور بن الياس تمام شهر زينت شده بود و مردم آنچنان تحت تأثير تبليغات اموي از خود بيخود شده بودند كه در جشن و پايكوبي خود آمادگي خلق هر نوع جنايتي را داشتند، نيزه داري كه سر مبارك حسين بن علي (ع) را با خود حمل مي كرد سرخوش از اينكه مردمان شهري آماده ي استقبال از آنان هستند اسب خود را به پيش مي راند، اما ناگهان اسب ايستاد و تلاش آنان براي به حركت در آوردن مركب به جايي نرسيد، ناگاه سر امام (ع) از بالاي نيزه بر زمين افتاد و ابراهيم موصلي آن را برداشت و دانست كه آن ماه بر زمين افتاده، رأس حسين بن علي است، فرياد برآورد كه [اين سر حسين بن علي است] كه اهل شام او را كشتند، مأموران اموي كه نقشه ها را بر آب مي ديدند رأس امام (ع) را بيرون بردند و ديگر باز نگرداندند. [2] .

در همان حال دختر اميرالمؤمنين ديدگان خود را بر جمال نوراني حسين (ع) دوخته بود و به آرامي اشك مي ريخت وي فرمود: با ستم ما را شهره ي مردم مي كنيد در حالي كه خداوند بر پدر ما وحي مي فرستاد. شما به خداوند عرش كافر شديد و همچنين به پيامبرش، آنچنان كه گويا پيامبري در اين زمان نيامده است، اي بدترين مردم شما از رحمت خداوند عرش دور باشيد كه براي شما شراره ي آتش و فغان و واويلاي روز قيامت است. [3] .


در ليناء (لبا) كه سرزميني آباد بود با شنيدن اخبار كربلا چون كاروان آزادگان به آن سرزمين وارد شد، مرد و زن و پير و جوان از سكونتگاه خود بيرون آمدند و چون سر امام (ع) را زيارت نمودند، بر امام (ع) و پدرش اميرالمؤمنين و رسول خدا صلواة و درود فرستادند، و قاتلانش را لعن كردند و همگي فرياد زدند اي قاتلان فرزندان انبياء بيرون شويد از شهر ما. [4] .


پاورقي

[1]



نساء الجن يبکين شجيات

و اسعدن بنوخ للنساء الهاشميات‏



و يندبن حسينا عظمت تلک الرزيات

و يلطمن حدودا کالدنا نير نقيتات‏



و يلبسن نياب السود لبسا للمصيبات

و يبکين و يندبن مصاب الأحمديات‏



معالي السبطين، ج 2، ص 123، با اندکي اختلاف در واژه‏گان مقتل ابومخنف، ص 113، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 64.

[2] معالي السبطين، ج 2، ص 130، الامام الحسين و اصحابه، ج 1، ص 406، عمادالدين طبري، در کامل بهايي، ج 2، ص 292، مي‏نويسد، بانگ نفرين و لعن مردم برخاست و چنان گرد و غباري بر آمد که روز تاريک شد و مردم تهديد کردند که اگر از شهر ما نرويد همه‏ي شما را به قتل مي‏رسانيم.

[3]



اتشهرونا في البرية عنوة

و والدنا اوحي اليه جليل‏



کفرتم برب العرش ثم نبيه

کان لم يجئکم في الزمان رسول‏



لحاکم اله العرش يا شر أمة

لکم في لظي يوم المعاء عويل‏



مقتل ابومخنف، ص 115، دمعة الساکبه، ج 5، ص 64، وسيلة الدارين، ص 372.

[4] الدمعة الساکبه، ج 5، ص 64، وسيلة الدارين، ص 272، معالي السبطين، ج 2، ص 123، مقتل ابومخنف، ص 114.