استقرار عبدالله بن زبير در مسجدالحرام
عبدالله بن زبير كه پيش از امام (ع) خود را به مكه رسانده بود و در مسجدالحرام و در جوار كعبه ي مقدس اقامت كرد تا به مسئوليت خود در مقابله با حسين بن علي عمل كرده باشد. او اگر چه به نام دين سفره گسترانيده بود اما اهداف ديگري را تعقيب مي كرد كه از به دست آوردن درهم و دينار تا قبضه كردن حكومت را شامل مي شد. [1] .
با حضور امام حسين (ع) مكه حال و هواي ديگري پيدا كرد، در آستانه ي حج مسلمانان از سراسر سرزمين هاي اسلامي گروه گروه خود را به مكه مي رساندند و چون از حضور امام (ع) آگاه مي شدند دلهايشان به سوي روح حج و حقيقت توحيد پر مي كشيد، اگر چه عبدالله بن زبير در كنار كعبه موضع گرفته بود، اما خانه ي عبدالله بن عباس در تمام شبانه روز ميزبان مردماني بود كه براي زيارت حسين بن علي سر از پاي نمي شناختند، آنها بخوبي از عظمت و مقام معنوي و جايگاه حسين بن علي در نزد پيامبر آگاه بودند، و همچنين پي برده بودند كه فرزند پيامبر از به رسميت شناختن طاغوت بني اميه خودداري كرده است، چون خورشيد امامت حسين بن علي در مكه طلوع كرد. ظلمات رعب و بيم حاكميت بني اميه شكسته شد و مسلماناني كه سالها در سايه ي جنايتهاي بني اميه قدرت سخن گفتن نداشتند، در هواي آزاد مكه ي حسيني طعم زندگي را چشيده و نسيم آزادي را احساس مي كردند، مسلمانان با حقايقي آشنا مي شدند كه طي سالهاي گذشته از آنها بي خبر مانده بودند، كمي بيش از چهار ماه اقامت حسين بن علي در مكه، [2] اگر چه به برخورداري مردم از حقايق معارف اسلامي انجاميد، اما عبدالله بن زبير و دستگاه بني اميه به يك ميزان خطر حضور و هدايت حسيني (ع) را دريافتند، لذا يك سلسله حوادث و رخدادهايي بوقوع پيوست كه اگر چه وقعه نگاران (بي انگيزه يا با قصد و نيت) آنها را به عنوان پديده هايي عادي در تاريخ ثبت كرده اند اما بسيار بعيد به نظر مي رسد كه در پشت آن حوادث برنامه ريزيهاي محكم و حسابگرانه وجود نداشته باشد.
پاورقي
[1] انساب الاشراف، ج 5، ص 343، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 265، تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 20. عبدالله بن زبير چه کسي است. قبل از پرداختن به معرفي عبدالله نيکوست که مختصري در مورد پدرش زبير قلم رانده شود: زبير پسرعمهي پيامبر و اميرالمؤمنين و از سابقهداران در اسلام است، در غزوات پيامبر شرکت داشت، و عليرغم اينکه داماد ابوبکر بود اما از بيعت با وي سرباز زد، وي از اعضاي شوراي شش نفرهي منتخب عمر بود، و با کشته شدن عثمان با اميرالمؤمنين بيعت کرد اما پس از بيعت همراه با طلحه به بهانه عمره به سوي مکه رفتند و همراه با عايشه و بنياميه غائلهي بصره و جنگ جمل را رقم زدند. عبدالله پسر زبير از اسماء دختر ابوبکر و از عوامل اصلي جنگ جمل و کشته شدن مسلمانان است. نوشتهاند «چون عايشه با همراهان خود به سمت بصره حرکت کرد شبانگاه به سرزميني به نام حوئب رسيدند، در آن منزل سگها به او حمله کردند، عايشه پرسيد نام اين سرزمين چيست؟ گفتند: حوئب، با شنيدن نام آن سرزمين عايشه آيهي استرجاع خواند و دستور داد که مرا به مکه برگردانيد که من از رسول خدا شنيدم که فرمود: برحذر باشيد که سگان حوئب بر يکي از شما (همسران پيامبر) حمله کنند. عبدالله بن زبير به دروغ گفت: اين سرزمين حوئب نيست، همراه با طلحه، پنجاه نفر از مردم را به شهادت دورغ واداشتند و اين دروغپردازي اولين شهادت دروغ در اسلام بود، مروج الذهب، ج 2، ص 358. با خاتمهي جنگ جمل با وساطت عايشه عبدالله از مجازات رهايي يافت. او پس از مراجعت به مدينه اميرالمؤمنين را سب ميکرد، پس از قيام مختار برادر خود مصعب را به جنگ وي فرستاد و مصعب بيش از هفت هزار تن از شيعيان حسين بن علي را به قتل رساند. مسعودي نوشته است: پس از سرکوب خونخواهان حسين بن علي و قتل مختار مصعب دستور داد همسران مختار را احضار کردند و از همهي آنها خواست تا از مختار بيزاري جويند، همه برائت ميجستند جز دختر نعمان بن بشير که در پاسخ مصعب گفت: من از علي (ع) دست برنميدارم و پيروي از معاويه پسر هند را نخواهم پذيرفت، خداوندا تو شاهد باشد که من تابع پيامبر تو حسين و اهل البيت (عليهمالسلام) و از شيعيان ايشان هستم، آنگاه به دستور مصعب آن بانوي قهرمان به قتل رسيد. مروج الذهب، ج 3، ص 99. پس از واقعهي کربلا عبدالله بن زبير که هواي سلطنت بر سر داشت محمد بن حنفيه و اهل بيتش و هفده تن از بزرگان مسلمانان را به بهانهي بيعت نکردن با وي در زمزم حبس کرد و با تعيين ضرب الاجل آنها را تهديد کرد، که اگر با وي بيعت نکنند همگي آنها را به قتل رسانده و جسدهايشان را به آتش خواهد کشيد، اما پيش از آنکه مهلت به پايان رسد مختار حلقهي محاصره را شکست و محمد بن حنفيه را آزاد کرد تا به شعب علي بروند. ابوالفرج اصفهاني نوشته است که عبدالله بن عباس و فرزندان او نيز در ميان زندانيان عبدالله بودند مقاتل الطالبيين، ص 315. در خطبههاي نماز رسول خدا نام نميبرد و چون جمعي از اصحابش به او اعتراض کردند گفت: من اگر چه نام رسول خدا را بر زبان نميآورم ولي در درون خود به ياد او هستم و ياد نکردن از وي به اين علت است که بنيهاشم از شنيدن نام فرستادهي خدا خشنود ميشوند و عزت مييابند، به خدا سوگند! مترصد روزگاري هستم که آنها را در جايي محاصره کنم، و همهي آنها را در آتش بسوزانم، اگر چنين شود [بدانيد] جز گناهکار و ساحر و کافري را نکشتهام. اين خاندان نه اول دارند، نه آخر. پيامبر هيچ خبري براي بنيهاشم نگذاشته است و ايشان از تمام مردم دروغگوترند. ابن ابي الحديد شرح نهجالبلاغه، ج 2، ص 127. عبدالله در هنگام انفعال از زهاد و دوري گزيدگان از دنيا به شمار ميرفت و در زمان قدرت در ظلم و خونريزي کمنظير بود. ابنزبير پس از حرکت حسين بن علي به سوي کوفه در مکه ماند و نزديک به نه سال سلطنت کرد، وي پس از محاصرهي مکه توسط حجاج به کعبه پناه برد اما حجاج در روز سهشنبه چهارده جمادي الاولي، سال 73 هجري او را در مسجدالحرام کشت و به دار آويخت.
[2] امام (ع) در سوم شعبان سال 60 به مکه وارد شدند، و در هشتم ذيحجه همان سال به سوي کوفه عزيمت فرمودند، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 260، الفصول المهمه، ص 183، تاريخ طبري، ج 5، ص 351 -343، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 34، الفتوح، ج 5، ص 37، استيعاب، ج 1، ص 381.