بازگشت

مشاورت وليد و مروان


بي قراري وليد را در خود گرفت و شبانه فرستاده اي را به سوي سلف خود مروان بن حكم اعزام كرد تا از مشاوره ي او بهره مند گردد، مروان علي رغم كدورت هاي صنفي به قصر حكومتي وارد شد، و وليد ضمن در ميان نهادن خبر مرگ معاويه و محتواي درخواست يزيد، راي او را جويا شد. مروان گفت: راي من اين است كه اكنون ايشان را پيش از آنكه از مرگ معاويه آگاه شوند احضار كني و به بيعت و اطاعت فرا خواني، اگر بيعت كردند بپذيري و دست از آنها بداري، و اگر نپذيرفتند گردنشان را بزني، زيرا اگر از مرگ معاويه آگاه شوند، هر كدام از ايشان در ناحيه اي قيام كنند و به مخالفت و دشمني پردازند و [مردم] را براي بيعت با خويش دعوت كنند، اما ابن عمر را مردي مي شناسم كه او را به جنگ علاقه اي نيست و رياست را در صورتي دوست دارد كه به آساني و بي زحمت به دست وي افتد. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 338، انساب الاشراف، ج 5، ص 313، تذکرة الخواص، ص 135، فصول المهمه، ص 181.