بازگشت

ثأر


ثأر و خون خواهي از عادات و رسوم عرب جاهلي بود و در فرهنگ قومي و قبيله اي جايگاه ويژه اي داشت، به گونه اي كه عرب به آن شناخته مي شد. (مسعودي، ج 2، ص 98، 325) قبيله اي كه خوني از آن ريخته شده بود، اگر اقدام به خون خواهي نمي كرد، تحقير مي شد. (همان، ص 71) پيامبر با وضع احكام قصاص سعي كرد آن را قانونمند كند و از حالت انتقام دسته جمعي و قبيله اي به حالت انفرادي تبديل نمايد. پيامبر با زير پا نهادن خون هاي ريخته شده ي دوره ي جاهلي و ابطال آنها تلاش نمود اين خصيصه ي عرب را بي رمق كند؛ اما ريشه كن كردن آن بسيار مشكل بود، به گونه اي كه هر از گاهي همين مسئله مشكلاتي را براي آن حضرت پديد مي آورد كه نمونه ي آن قتل دسته جمعيِ بني جذيمه به وسيله ي خالد بن وليد است كه به خون خواهي عموي خود به چنين اقدامي دست زد. (بلاذري، ج 11، ص 136) پيامبر خود در مقابل، هيچ عملي كه بوي انتقام از آن استشمام شود انجام نداد، حتي در فتح مكه كه مي توانست دستاويز خون هاي بسياري باشد با بزرگواري، دشمنان و مخالفان ديرينه را عفو نمود. پس از پيامبر در حوادثي هم چون قتل عثمان همان روحيّات جاهلي مجدداً بيدار و خون وي دستاويز بسياري از اقدامات ناصواب و قتل هاي بي مورد گشت. پس از روي كار آمدن علي (ع)، خون عثمان بهانه ي خوبي براي نافرمانيِ مخالفان بود؛ به گونه اي كه دو جنگ داخلي جمل و صفين با همين بهانه توجيه مي شد و حكومت امويان مشروعيت خود را با ادعاي خون خواهي عثمان پي ريزي كرد.

خون عثمان شعاري براي عثمانيان شد. ياران معاويه در پيكار صفين شعار يا لثارات عثمان سر مي دادند (منقري، ص332) و بعدها مخالفان ظاهري قتل عثمان، هر جا كه ياران علي(ع) را به چنگ مي انداختند، به ياد عثمان و براي انتقام، همان اقدامات را بر مخالف خود روا مي داشتند. در نبرد صفين يكي از ياران معاويه از او خواست اجازه دهد جسد يكي از بستگانش را كه در سپاه علي(ع) به شهادت رسيده بود دفن كند. معاويه او را از اين كار منع كرد و گفت:

ما عثمان را نتوانستيم آشكارا دفن كنيم (همان، ص 259).

آب را از محمد بن ابي بكر، به بهانه ي اين كه عثمان تشنه كشته شد، منع كردند. مروان نيز براي جلوگيري از دفن امام حسن(ع) در كنار پيامبر مي گفت:

آيا عثمان در حُشّ كوكب دفن شود و حسن در حجره ي پيامبر به خاك سپرده شود؟ (ابن ابي الحديد، ج16، ص13)

حادثه ي كربلا از همين ديدگاه انتقام خون عثمان تلقي مي شد. در كربلا هنگامي كه آب بر حسين(ع) و يارانش بسته شد، چنين استدلال كردند كه عثمان تشنه كشته شده است. (دينوري، ص 255؛ بلاذري، ج 4، ص 180) عبيدالله در نامه اي به عمر سعد نوشت: آب از حسين(ع) منع شود، هم چنان كه از عثمان منع شد. (طبري، همان، ص412) و چون خبر شهادت امام حسين(ع) به والي مدينه عمرو بن سعيد رسيد، گفت:

واعية بمثل واعية عثمان اين خبر ناگواري است در برابر حادثه ي ناگوار مربوط به قتل عثمان (همان، ص 466). تمثل يزيد پس از شهادت حسين(ع) به شعر عبدالله بن زبعري، كه به مناسبت انتقام كشته شدگان مشركِ روز بدر سروده بود، كاملاً بيانگر اين مطلب است كه در اين درگيري عقده از كينه هاي قديم باز شده و خون هاي كهنه تر از خون عثمان مطرح است. (ر.ك: طبري، ج 10، ص 60؛ مقاتل الطالبيين، ص80).

اين تقابل هم چنان ادامه داشت و پس از عاشورا ثأر حسين(ع) در مقابل ثأر عثمان قرار گرفت. توابين اولين گروهي بودند كه براي طلب خون حسين(ع) دست به اقدام نظامي زدند. البته اين خون خواهي براي اهداف متعالي و الهي بود و به هيچ عنوان شائبه ي خون خواهي قبيله اي نداشت. چنان كه در قيام مختار، هنگام درگيري با اشراف، آنان شعار يالثارات عثمان سر مي دادند و اصحاب مختار نيز شعار يالثارات الحسين را براي خود برگزيدند. (طبري، ج 5، ص 50)

بنو عباس نيز در همان ابتداي به قدرت رسيدن، افراد بسياري از بني اميه را تحت عنوان ثار از دم تيغ گذراندند. (مسعودي، ج 3، ص 328)