بازگشت

دين علي، دين عثمان


جزاء، طاعت و سيره از جمله معاني دين شمرده شده است. (فراهيدي، ريشه ي «دين») دين در كاربرد رايج، مجموعه اي از باورها و روش زندگي است، چنان كه «دين عبد المطلب» به معناي مجموعه اي از باورها و روش هاي وي بود.

كاربرد دين بيش تر در امور اعتقادي است؛ هم چون دين نصرانيت، دين يهوديت، دين عرب كه همان پرستش بتان است؛ حنيفيت نيز دين ابراهيم دانسته شده است.

البته بيش تر آداب و سنن رايج در جزيرة العرب رنگ ديني داشت و با دين مردم آن پيوند خورده بود؛ از اين رو از آنها به دين تعبير مي شد. ابو سفيان از كعب بن اشرف سؤال مي كند كه آيا دين ما بهتر است يا دين محمد؟ ابوسفيان مي گويد: ما اطعام مي كنيم و به مردم شير مي نوشانيم؛ كعب مي گويد: دين شما بهتر و راه شما مسير هدايت است. (ر.ك: ابن شبّه، ج 2، ص 455)

ملّت نيز غالباً مرادف با دين و شريعت به كار رفته است. از پيامبر(ص) سؤال شد بر چه ديني هستي؟ فرمود: بر ملت و دين ابراهيم.(ابن هشام، ج 2، ص 394)

قتل عثمان موجب ظهور و بروز اختلافاتي شد كه هر چند سابقه داشت، اما مكتوم مانده بود و گاه تنها نشانه هايي از آن ديده مي شد. موضوع قتل عثمان يكي از محوري ترين اختلافات پس از وقوع اين حادثه است. با رسيدن علي(ع) به خلافت و آغاز جنگ هاي داخليِ جمل و صفين، طرف داران علي(ع) و عثمان كاملاً در مقابل يكديگر قرار گرفتند. سؤالِ «نظرت در باره ي عثمان چيست؟» از مؤلفه هاي اين دوران بود كه تمايلات سياسي و موضع افراد را مشخص مي كرد. اگر كسي در باره ي يكي از اين دو اظهار نظر مي كرد، نظرش در باره ي ديگري كاملاً معلوم بود.

تقابل ميان اين دو جريان از جمله موجب پديد آمدن دو واژه ي دين عثمان و دين علي شد. دين عثمان و دين علي(ع)، به مثابه سنت و سيره ي آنان، به مجموعه ي مواضع، قضاوت ها، فتاوا و اعتقادات آنان اطلاق مي شده است؛ چنان كه امام باقر(ع) عدم توجه به قياس را از دين علي(ع) دانسته است. (تميمي، ج 2، ص 536)

واژه ي دين، گاه همراه با رأي به كار مي رفت، همان گونه كه زياد در نامه اي به معاويه در باره ي عده اي از دستگير شدگان نوشت كه بر «دين و رأي علي» هستند؛ معاويه در جواب نوشت «كساني را كه بر دين و رأي علي هستند بكش.» امام حسن(ع) نيز فرمود: دين علي همان دين محمد است كه به خاطر آن با پدرت جنگيد. (بغدادي، ص 479) در اين موارد دين در كنار رأي عبارت از مجموعه ي عقايد و شيوه ها و عملكردهاست.

دين علي(ع) عبارتي خاص تر از شيعه ي علي(ع) بود و احتمالا قبل از اين كه واژه ي «شيعه» در معناي اصطلاحي خود به كار رود، عبارت «دين علي» مي توانست بر يك دسته بندي كه سمت و سوي مذهبي در آن بيش تر بود دلالت بنمايد. البته چون درگيري هاي اين دوره بيش تر رنگ سياسي دارد، كاربرد اين واژه به معناي قبول داشتن آرمان ها و حمايت از اقدامات رهبر دسته و تأييد وي است و هيچ دلالتي بر التزام به آرا و عقايد آنان نمي كند، هر چند به نحو كم رنگي اختلافات مذهبي را نيز نشان مي دهد.

معمولاً كساني كه اين واژه ها را به كار مي بردند، حتي كساني كه در صف ياران حضرت علي(ع) بودند، به روش هاي ابوبكر و عمر معتقد بودند و تنها به عثمان اعتراض داشتند؛ بدين جهت، اين واژه براي جدا شدن و دسته بندي ياران علي(ع) از عثمانياني بود كه عثمان را خليفه ي مظلوم قلمداد مي كردند و به عنوان يك فرقه ي سياسي عمل مي نمودند؛ اما به مرور در سايه ي همين واژه ها نوعي تفكر، كه حركت خود را به صورت آرام از مدّت ها پيش شروع كرده بود، شكل گرفت كه در آن اميرالمؤمنين(ع) و خاندانش محور امور تلقي مي شدند و در پرتو همين دگرگوني، اين واژه ها بار معنايي ديني خاصي يافتند.

پس از شهادت علي(ع)، ياران او را با اعتقاد و التزام به دين علي(ع) مي آزمودند. معاويه پس از پيروزي به والي خود دستور قتل كساني را كه بر دين علي(ع) بودند داد (بلاذري، ج 5، ص 129) و از اشخاصي كه نزد وي مي آمدند مي خواست از دين علي(ع) برائت جويند و كريم بن عفيف خثعمي از دين علي(ع) برائت جست. (همان، ص267)

دين عثمان نيز در برابر دين علي(ع) به كار مي رفت. معمولاً دين اهل شام دين عثمان قلمداد مي شد. ايمن خريم در شعري چنين اهل شام را توصيف كرد:

كتائب فيها جبرئيل يقودها ثمانين الفا دين عثمان دينهم

(منقري، ص 556)

هشتاد هزار سپاهي هستند كه آيين عثمان دين ايشان است و فوج هايي هستند كه جبرئيل بر آنها فرمان دهي مي كند (منقري، ترجمه، ص 771).

دو واژه ي دين علي و دين عثمان كه در دوره ي حضرت علي(ع) به كار رفت در حادثه ي كربلا نيز به كار گرفته شد. در واقع حادثه ي كربلا ادامه ي همان تقابل ها و درگيري هاي سابق بود كه اينك كاملاً هويدا شده بود و رنگ ديني در اين تقابل به طور محسوس به چشم مي خورد. در رجزهايي كه اصحاب امام حسين(ع) مي خواندند، اعتقاد و التزام آنان علاوه بر دين علي به دين حسين نيز بيان مي شد. (طبري، ج 5، ص 435) و گاه تعبير به دين حسن و حسين مي شد، (بلاذري، ج 3، ص404؛ ابن اعثم، ج 5، ص 194) كه خط سير مشخصي از خاندان علي(ع) از نسل دختر رسول خدا(ص) را نشان مي دهد. در اين حادثه با اظهارِ نظر پيروان حسين(ع) به اين كه پيرو دين علي(ع) هستند، اين مطلب تداعي مي شود كه منظور آنان از اين اصطلاح دقيقاً ابراز مفهوم مذهبي بوده است. اين تمايلات در طول زمان به شكل مستحكم تري به معتقدات مذهبي تشيع تبديل شد و كلام و فقه تشيع را در برابر ساير جماعت هاي اسلامي بسط و توسعه داد.

به همين موازات در كربلا در صف مقابل از تعابيري هم چون «دين عثمان» ياد شده است. نافع بن هلال جملي، از اردوي حسين(ع) جلو آمد و مبارز طلبيد و اعلام كرد: «من از قبيله ي بنو جمل هستم. من پيرو دين علي (ع) هستم.» از طرف مقابل مزاحم بن حريث جلو آمد و گفت: «من با تو خواهم جنگيد، من از دين عثمان هستم.» نافع در مقابل پاسخ داد: «نه، تو دين شيطان داري.» (طبري، همان، ص 435)

پس از حادثه ي كربلا اين دو تعبير در ساير درگيري هاي شيعه و عثمانيان به كار رفت. در قيام مختار اين تعارض كاملاً پيداست. رجزِ يكي از ياران مختار در درگيري با اشراف كوفه بر همين مطلب دلالت مي كند:

لست لعثمان بن اروي بِولي انا ابن شداد علي دين علي

(همان، ص 50)

چنان كه شاميان در همين درگيري از دين علي (ع) برائت مي جستند. ابن ضبعان چنين رجز مي خواند:

من عصبة يبرون من دين علي انا بن ضبعان الكريم المفضل

(مجلسي، ج 45، ص 19)

به مرور اعتقاد و التزام و ايمان به دين و سنّت علي، در كنار اعتقاد به دين محمد و سنت آن حضرت، جزو عقايد شيعه قرار گرفت؛ به گونه اي كه اين مضامين در ادعيه نيز راه يافته و در تعقيبات نماز صبح و مغرب التزام به دين علي(ع) تأكيد شده است.(طوسي، ب، ص 206، 655) به همين منوال، در كنار دين محمد و دين علي، گاه دين فاطمه و سنت وي نيز اضافه (مستدرك الوسائل، ج 5، ص 100) و در كنار مفاهيمي هم چون اعتقاد به سر و علن و شاهد و غائبِ ائمه ذكر شده است كه نشان مي دهد اين واژه مفهومي كاملاً ديني يافته است.