بازگشت

اگر دين نداريد لا اقل آزاد مرد باشيد


پس از نماز ظهر، كه در واقع شكوهمندانه ترين نمازهاي تاريخ اسلام بود، مردان ديگري رو به سوي ميدان نهادند و پس از دلاوريهاي بسيار كشته شدند. آنگاه نوبت فداكاري به افراد خاندان حسين رسيد.

ابتدا محبوبترين جوان بني هاشم، علي اكبر، به نزد پدر آمدر و اجازت ميدان گرفت، وي در ميدان آن چنان شجاعتي از خود نشان داد كه همه ي لشكريان سخت دچار شگفتي شدند.

دشمنان بي آزرم بر آن جوان پاك سيرت ضربه هاي فراوان زدند و با شمشير و نيزه بر او هجوم بردند.

هنگامي كه از زخم و جراحات فراوان تاب و توان پيكار نداشت از اسب بر زمين افتاد و از دور با صداي رسا با


پدر وداع كرد.

پس از او مردان ديگري از خاندان حسين به ميدان آمدند و بعد از آن كه به دشمن ضرب شست هائي جانانه نشان دادند، به خاك و خون در غلتيدند و آن گاه روح پاكشان به ارواح شهداي قهرمان اسلام پيوست.

شهادت عباس، برادر شجاع حسين، از همه جانگدازتر بود. وي در يك نبرد نا برابر با انبوهي از دشمن، ابتدا دو دست خويش را از دست داد و سپس بر روي زمين در غلتيد. همه ي كوشش عباس بر آن بود كه به كودكان و زنان تشنه آب برساند زيرا كه تشنگي آنان را سخت بي تاب كرده بود. اما دشمنان خونخوار چنين فرصتي به وي ندادند.

و سرانجام نبرد آخرين مرد يعني حسين (ع) آغاز گشت.

وي زماني به ميدان جنگ آمد كه هفتاد و دو تن از ياران جانباز خويش را از دست داده بود.

او، آن يكه تاز ميدان شجاعت، ابتدا نگاهي به سپاهيان ابن سعد كه اكنون چون گرگاني خونخوار گشته بودند افكند و سپس فرياد بركشيد:


«پيامبر خدا و مومنان و پاكدامنان و روحهاي بزرگ، همگي از بندگي و اطاعت از فرومايگان بيزارند! مگر نمي بينيد كه ديگر به حق و درستي عمل نمي شود و از باطل رو گردانده نمي شود، اما من مرگ را سعادت و همزيستي با ستمكاران را ننگ مي دانم!»

و آنگاه حسين با شمشير آخته به گرگان خونخوار حمله كرد. ابن سعد كه از قدرت بازوي حسين ابن علي (ع) متوحش بود به يك دسته از سواران خود دستور داد كه از پشت سر به خيمه هاي او حمله كنند و آنها را آتش بزنند تا بدين وسيله فكر حسين را پريشان سازند و او را در جنگ شكست دهند.

حسين با ديدن آن هجوم ناجونمردانه فرياد زد:

«اي پيروان ابي سفيان! اگر شما به خدا عقيده و ايماني نداريد و از مجازات رستاخيز بيم نمي كنيد لا اقل در دنياي خودتان از احرار و آزاد مردان باشيد!»

چند لحظه بعد مردي پليد در پاسخ وي سنگي به پيشاني حسين پرتاب كرد و در همان حال كه حسين مشغول پاك كردن پيشاني خود از خون بود تيري سه پر در سينه اش فرو رفت.


در اين هنگام ابن سعد فرمان هجوم دسته جمعي داد. باران تير به سوي پيكر مجروح حسين باريدن گرفت و سرانجام قهرمان قهرمانان و رهبر كبير آزاد مردان و مظهر شهامت و شرف بر زمين در غلتيد. و شمر بيشرمانه به سوي او حركت نمود....

تيرگي هوا هر دم افزون گشت

در آن ميان، شعله هاي آتش

از خيمه ها لهيب مي كشيد.

و فرياد زنان و كودكان

شنيده مي شد

وه كه چه روز دردناكي بود عاشورا