بازگشت

خود فريبي ناپاكان


از شگفتيهاي روح انسان اين است كه اگر خويش را در گردابي از فساد و پليدي غوطه ور بيند باز دست از خود فريبي بر نمي دارد و همچنان خويش را پاك و طيب مي بيند و پليديهاي خود را به نحوي توجيه مي كند.

در شب پنجشنبه نهم محرم، حسين (ع) در سرا پرده ي خويش جاي داشت و اصحاب نيز در خيمه ها به دور هم حلقه زده و از پيكاري كه انتظار آنان را مي كشيد سخن مي گفتند، بعضي با صداي بلند قرآن مي خواندند.

در اين هنگام مردي زشتخوي و تيره درون بنام عبدالله بن سمير از لشكر دشمن جدا شده و به خيمه هاي حسين و يارانش نزديك شد. وي انتظار داشت كه ياران حسين از تشنگي و گرسنگي هاي خويش سخن گويند و عده اي نيز در انديشه ي فرار از ميدان نبرد باشند. اما صداي تلاوت قرآن از خيمه ها و سرودهاي عالي سلحشوري


و قهرماني، وي را سخت دچار شگفتي نمود. از يكي از چادرها اين آيه شنيده مي شد.

«و لا يحسبن الذين كفروا انما نملي لهم خير لانفهسم انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين - ما كان الله ليذر المومنين علي ما انتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب...، آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنان مهلت داديم به سود آنهاست، ما به آنان مهلت مي دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و عذاب خوار كننده اي براي آنها مي باشد، ممكن نبود كه خداوند مومنان را به همان صورت كه شما هستيد واگذارد، مگر آن كه ناپاك را از پاك جدا سازد...» [1] .

چون عبدالله بن سمير اين آيه را شنيد بانگ زد:

سوگند به خداوند كعبه مائيم طيبون كه راهمان از شما جداست!

«بريربن خضير» صحابي وفادار حسين آنچنان خشمگين شد كه سر از خيمه بيرون آورد و چون شيري غران فرياد كشيد:


چه مي گوئي سفله ي مزدور! اي كسي كه به لشكر خونخواران پيوسته اي! آيا تو آن كسي هستي كه خداوند تو را در شمار پاكان در آورده؟!

عبد الله گفت:

- اگر من از پاكان نباشم پس چه كسي است؟

در اين هنگام مشاجره ي آنها سخت بالا گرفت.

شمر ذي الجوشن كه بدون ترديد خبيث ترين افراد از لشگر عمر سعد بود در آن نزديكي بود و به سخنان آنان گوش مي داد. وي فرياد كشيد:

خداوند پاك را از پليد جدا نموده است. ما از پاكانيم و شما از پليدان!

«برير» بي اختيار دست بر قبضه ي شمشير برد و از چادر بيرون رفت و فرياد زد:

- اي دشمن خدا! گمان مي كني كه تو از پاكاني و حسين بن علي (ع) و برادران او از پليدان! سوگند به خداي كه تو را جز با ديوانگان مانند نتوان ساخت! باش تا به كيفر گفتار باطل، جاويدان در دوزخي باقي بماني!

او در پاسخ گفت:

- اي مرد! امشب آنچه در دل داري بگوي كه فردا با


شمشير ما كشته خواهي شد!

برير گفت: اي دشمن خدا! مرا از مرگ بيم مي دهي! خداوند قاهر مي داند كه من از اين كه در راه حسين و اهداف او و نجات مردمي كه در زير ظلم و ستم بيشرمان به سر مي برند كشته شوم افتخار مي كنم، ولي سوگند به خدا كه شما از شفاعت مصطفي (ص) بهره نخواهيد برد و جز در آتش دوزخ جاي نخواهيد داشت!



پاورقي

[1] سوره‏ي آل‏عمران، آيات 178و 179.