بازگشت

حكومت علي


سرانجام، آن همه تبعيض ها و بي عدالتي ها به نقطه ي انفجار رسيد و به قتل عثمان انجاميد. آن نابساماني ها و اوضاع مغشوش سبب شد كه مسلمانان به خود آيند و متوجه شوند كه چگونه با دوري از خاندان پيامبر، خويش را دچار مصيبتي بزرگ ساخته اند. مسلمانان در چنين شرايطي خاطره ي غدير خم يعني آن حادثه ي بزرگ را به ياد آوردند. آنها به ياد آوردند آن روز بزرگ را، كه رسول خدا در روز هيجدهم ذيحجه در غدير خم خطبه ي معروف و تاريخي خود را ايراد كرد.

خطبه ي آن حضرت نزديك چهار ساعت طول كشيد و در فاصله ي اين مدت امور مختلفي را ياد آور شد و آيات بسياري از كتاب آسماني مسلمين را به مناسبت مطالب خود قرائت كرد، سپس اندكي درنگ نمود. در حالي كه به اطراف خود در ميان توده ي مردم مي نگريست. به آواز بلند علي را نزد خود


فراخواند و او را ابتدا يك پله پائين تر از خويش بر فراز منبر نشانيد و خطاب به جمعيت كرده چنين گفت:

«اي مردم! مي پرسم از شما، نسبت به مومنان حتي از خودشان سزاوارتر به تصرف در امور و سنجش مصلحت ها كيست؟».

مردم يك آواز جواب مي دهند:

«خدا و رسول داناترند».

- آيا من سزاوارتر به شما از خود شما نيستم؟

- چنين است.

آنگاه منشور آسماني خلافت را خواند:

من كنت مولاه فهذا علي مولاه

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه

و انصر من نصره و اخذل من خذله

«هر كس من مولاي اويم علي مولاي اوست.

پروردگارا!

دوستي كن با آن كس كه علي را دوست و پيرو باشد!

دشمن بدار آن را كه علي را دشمن بدارد!

ياري كن هر كس ياريش كند! ياري مكن كسي را كه بي ياري اش گذارد!


دوستار آن باش كه دوست علي باشد!

كيفر ده آن را كه با وي بستيزد!

حق را بر محور وجودش بچرخان هر گونه كه او باشد!

هان! هر حاضري به غايبان ابلاغ كند!!.

پيامبر عاليقدر اسلام علي را همچنان بر سر دست داشت و با تمام خصوصيات و مشخصات به مردم معرفي اش كرد.

پيامبر ضمن بياناتش در حدود هفتاد و سه مرتبه مردم را به عنوان «معاشر الناس» مورد خطاب قرار داد و آنان را از مخالفت با علي ترسانيد و پي درپي مخالفان او را به عذاب دردناك ابدي و قهر و خشم خداوندي بيم داد، و براي دوستانش سعادت جاوداني و بهشت موعود را ضمانت كرد و همي ياد آور شد كه: در پيروي علي بزرگي و سيادت مسلمان مصون مي ماند و اعتلاي جهاني دين اسلام مسلم است، و گرنه جز تباهي و فساد اجتماع و روشهاي غلط، و دوري از علوم قرآن و محروميت از تربيت صحيح، چيزي ديگر عايدشان نخواهد گشت.

محمد (ص) طي اين سخنراني چند ساعته ي خود، حجت را بر امت تمام كرد و موضوع خطير خلافت و امامت


را از جانب خداوند به مردم ابلاغ نمود تا آنجا كه خطبه ي او به پايان نزديك شد و هنوز درياي جمعيت احاطه اش كرده بود كه فرشته ي وحي اين آيه را فرود آورد و او را مامور ساخت كه براي مردم بخواند، محمد (ص) با لهجه ي روح پرور خود چنين خواند:

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا»، امروز دينتان را كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و خشنود گشتم كه اسلام آيين شما باشد. [1] سپس با صدائي كه گوئي از اعماق طبيعت برمي خاست فرياد كشيد:

«الله اكبر!»

دين كامل گشت! نعمت خداوند اتمام پذيرفت و پروردگار به رسالت من و امامت علي پس از من خشنود شد!»

آنگاه در برابر گروهي متجاوز از يكصد و بيست هزار نفر مسلمان از منبر فرود آمد در حالتي كه به قول يكي از فصحاي عرب، كه در آن روز حاضر بود، محمد در حال پائين آمدن به قدري شادمان و فرحناك بود كه گفتي


مهمترين وظيفه را انجام داده و بزرگترين فرمان الهي را ابلاغ كرده است. [2] .

مردم كم كم به يادآوردند كه پيامبر خدا فرمود:

«علي رهبر و بهترين مومنان و قاتل كافران است. پيروزي با كسي است كه از او پيروي كند و شكست با كسي است كه به دشمني او برخيزد».

و به ياد آوردند كه پيامبر در پاسخ آنان كه مي خواستند با كيسه هاي زر از او تشكر كنند آيه ي:

«قل لا اسئلكم عليه اجر الا الموده في القربي» [3] را خواند و چون مردم پرسيدند كه اي پيامبر اين عده چه كساني هستند كه اين آيه مودت و احترام به آنان را واجب مي شمارد پيامبر فرمود:

«آنها علي، فاطمه و دو پسرانشان هستند»


با اين انديشه ها و به خاطر آوردن حادثه ي غدير خم بود كه مسلمانان به سوي خانه ي علي شتافتند و از او درخواست كردند كه رهبري مسلمانان را بپذيرد.

پاسخ علي ابن ابيطالب در مقابل چنين خواسته اي منفي بود. او مي فرمود:

«... آفاق جهان اسلام را ابرهاي سياه ظلم و بدعت فراگرفته و راه و روش آئين اسلام تغيير يافته است.

اين را بدانيد اگر من خلافت را بپذيرم طبق آنچه خود مي دانم با شما رفتار خواهم كرد و به سخن هيچ گوينده و سرزنش هيچ ملامت كننده اي گوش نخواهم داد ولي اگر عذر مرا از قبول خلافت بپذيريد من نيز همانند يكي از افراد شما هستم...»

اما مردم كه سخت تشنه ي عدالت و اصلاحات بودند همچنان اصرار ورزيدند و رهبري علي (ع) را خواستار شدند. سرانجام علي (ع) همانطور كه در خطبه ي شقشقيه فرموده براي نجات محرومان و احياي سنت هاي اسلامي حكومت را پذيرفت.



پاورقي

[1] سوره‏ي مائده، آيه‏ي 3.

[2] از نظر اهميت اين حادثه‏ي بزرگ در تاريخ اسلام و بشريت، بخشي از آن، از کتاب بسيار ارزنده‏ي «حساس‏ترين فراز تاريخ يا داستان غدير» ترجمه و نگارش جمعي از دبيران نقل شد.

[3] سوره شوري، آيه 23.