بازگشت

ريشه هاي انقلاب


براي شناخت ريشه ها و عوامل اصلي انقلاب امام حسين، ما بسرعت تاريخ اسلام را از آغاز تا نبرد تاريخي كربلا از نظر مي گذرانيم تا خواننده به اختصار به علل قيام تاريخي امام پي ببرد.

پس از ظهور اسلام در سايه ي رنجهاي عظيم محمد (ص) و ياران او نظامي براساس توحيد و برابري در جزيره العرب برقرار شد كه در آن از بهره كشي هاي ظالمانه ي انسان از انسان و مفسده هاي اخلاقي و عقيدتي اثري نبود.

پيامبر اسلام با آوردن قانون اساسي كامل يعني قرآن، بر همه ي امتيازات قبيله اي و طبقاتي خط بطلان كشيد و جامعه اي براساس پاكي و شرافت و تقوي ساخت. پيامبر در طول زندگي بارها و همچنين در آخرين لحظات عمر خويش از مسلمانان خواست كه به دو رشته ي «قرآن» و «اهل بيت» چنگ زنند تا فرشته ي نيك بختي را در آغوش


گيرند، و در بازگشت از آخرين سفر حج، علي (ع) را به جانشيني خود معرفي كرد تا با رهبري آن انسان بزرگ جامعه ي اسلامي به سوي پيشرفت و برابري و تكامل پيش رود، اما افسوس كه پس از فوت رسول خدا با غصب خلافت اسلامي كه حق علي بن ابيطالب (ع) بود مسير سرنوشت مسلمانان را تغيير دادند.

فتح سرزمين هاي پهناور به وسيله ي سربازان سلحشور اسلامي ثروتهاي عظيم براي مسلمانان گرد آورد، اما خلفا در تقسيم آن ثروتها روش تبعيض پيش گرفتند و به نقل ابن ابي الحديد:

«خليفه ي دوم مهاجرين را مجموعا بر انصار مقدم داشت، به عرب بيش از عجم، و به خانواده هاي معروف بيش از افراد گمنام سهميه معين كرد». [1] .

اين روش بعدها آثار بسيار نامطلوب در جامعه ي اسلامي پديد آورد زيرا كه اين روش پيدايش طبقات اجتماعي را در جامعه ي اسلامي پي ريزي نمود، و ارزش


انساني را كه از نظر اسلام براساس تقوي و خدمت بيشتر به خلق مسلمان بود بر اساس ثروت و اشرافيت قرار داد.

خاندان علي ابن ابيطالب كه انحراف از روح تعاليم اسلامي را خطري بس بزرگ مي دانستند، پيوسته از اين گرايش نامطلوب رنج مي بردند.

حسين ابن علي (ع) كه پيوسته با سخنان خود نمايشگري از حق و عدالت بود، روزي بر خليفه ي دوم خروشيد و گفت:

«به خدا اگر مردم زبان داشتند و حق خود را مي گرفتند و افراد با ايمان براي خدا قيام مي كردند، خاندان محمد (ص) اين گونه گرفتار نمي شدند و ممكن نبود تو به منبري كه حق ايشان است بنشيني.... پس آگاه باش كه خداوند پاداش تو را خواهد و از افعال تو سئوال خواهد كرد».



پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابي‏الحديد، ج 8، ص 111، به نقل از کتاب ارزيابي انقلاب امام حسين (ع).