بازگشت

اشكي از يك مسلمان سني براي حسين


هر سال شيعيان مراسم عاشورا را براي ياداوري و پند گرفتن برپا مي دارند، و آن يادي بس بزرگ است يادآور پندها و قهرماني جهاد. و جانهاي بلند از ياد قهرمانان پرورش مي يابند. و ما [همه ي مسلمانان] امروز بيشتر از هميشه در مرحله ي انقلابي خود به چنين ياداوري نيازمنديم (نويسنده) اين سخن را شاعر و نويسنده ي گرانقدر در دهه ي 1940 كه مصر و بيشتر جهان اسلام در معرض تحولات و انقلابها بوده است به زبان آورده، و امروز به روشني مي بينيم كه هر تحولي در ايران رخ داده، به گفته ي دكتر شريعتي: از ياد يادآور حسين است، و به گفته ي امام خميني: ما هر چه داريم از محرم داريم (م).

بر آرامگاه به خون خفتگان لحظه اي درنگ كردم

همگي خواستار به سر رسانيدن پيمان بودند و با مرگ به مبارزه برخاسته بودند

مي گفتند انتقام خون ما گرفته نشده به خواب رفته اند

ما خواستار انتقامي هستيم كه تشنگي را با خون سيراب كند

پهلوهاي تشنه را به آبياري پردازد و انتقام ما را بگيرد

جانهاي تشنه را سيراب كند و ما را سرفراز و والامرتبه سازد

گفتم: هان با شما هستم! شادابيها و جوانيها كجا رفتند؟

گفتند: پوسيدگي همه را درهم پيچيد

گفتم، هان با شما هستم، به سر رسانيدن پيمان براي چيست؟

آيا در قبرها هم آهنگ انتقام وجود دارد؟

اين خدا است كه داوري بايد به پيشگاهش برد

و اين خدا است كه دادگر دادرسيها است

همچنان كه سرهاي خود را به سوي من برمي گردانيدند، گفتند:

امتها كارهاي گران را با نگاهي به آتش كشند


بزرگواري و ارزش را در وجودش درود مي فرستيم

و قهرماني را در پرچمدار بزرگوار ارج مي نهيم

حقيقت را در وجودهايي كه عين حقيقتند سلام و تحيت گوييم

فداكاري شيران صف شكن را درود مي فرستيم

وجدانهاي بيداري را درود مي فرستيم كه پاكيزگي آنها از آسمان درگذشته است

قربانيان حقي را درود مي فرستيم كه حقشان پايمال شده است

پاكيزگي را در خانه اش تحيت مي گوئيم

همان پاكيزگي كه چارچوب آن تقدس است و خون

تحيت به پيشگاه والايي كه بزرگواريش از آرامش گرفتن

در برابر پايمال كردن حرمتها سرباز زد

و چون ديد حق درهم شكسته است و دست از او برنمي دارند

و فغان حق پيوسته بلند است، آرام نگرفت

قلبي را سلام و تحيت گوييم كه زير بار نابودي نرفت

و فضيلتي درخور داشت كه پايمال شدن را نپذيرفت

در حالي كه طنين فرياد حقوق پايمال شده در فضا مي پيچيد

و خواستار داوري بود، حاضر نشد به خواب غفلت رود

آن وجود برتر و آرماني را درود مي فرستيم كه فريادها را پاسخ دادخواهي داد

و فداكاريش نمونه اي است برتر براي پشتيباني حرم از هر تجاوزي

پاسخ داد و شگفتا پاسخي كه

به خفتگان در گور گفتا زها زه!

در اين پاسخ، فدا كردن خود براي حقوقي بود

كه اگر اين چنين انجام نشده بود شبها سر به فغان برمي داشتند

و در آن پاسخ فريادي است كه چون به داوري برخيزد

نيروهاي ستم و تيرگي را درهم مي شكند و مي پراكند

فريادي است خطاب به ستمگران

اندكي صبر كنيد كه حق را هم روزي است

فريادي بلند چون تندر برمي خيزد

كه روز فرمانروايي حقيقت روزي است با قاطعيت و برندگي

اين فرياد احساس دركي را فروزان مي كند كه ستمگرها را به هراس مي افكند

و آن چنان حمايتي از حقوق مي كند كه ديگر پايمال نمي گردند


اين فرياد راه رفتن به سوي ارزشهاي انساني را به ما ياداوري مي كند

و چگونگي دست يافتن بدان را تا هنگامي كه از بين نرفته است مي نماياند

هان بنگريد كه چگونه تنها با خون

راه تجاوز بر دشمن تجاوزكار مي گيرند

آري خوني كه در خاك روان گرديد و در طول روزگار

پيوسته همتها را فرامي خواند و پايمال نمي شود

سهمگين و تندرآسا فرياد برمي آورد

و جانهاي تيره ي آرام گرفته را به لرزه مي افكند

ارزشها و شكوه بزرگواريها را در نسلها پيوسته بيدار نگاه مي دارد

تا انتقام خونش گرفته شود اگرچه در كنام شيران باشد

چون به رمزها آگاه شدم شادان به پرواز درآمدم

و اشكهاي خود را بر فراز آرامگاهشان رها ساختم

انقلاب كنندگان شكوهمند را تحيت مي گويم

زيرا بهترين خشوع و افتادگي با ياد پرچمهاي برافراشته ي انساني دست مي دهد