بازگشت

علايلي بعد از معركه ي افتاء تا جنگ خانگي كنوني لبنان


كمي پس از جريان افتاء، علايلي براي يك گردش به قاهره رفت، در آن مدت كوتاه به بررسي و مطالعه ي دقيق زندگي مصريان پرداخت، تا ببيند در مدت دوازده سال غيبت او از مصر، چه تغييراتي در مردم ايجاد شده است. شنيد كه همگان از فساد دستگاههاي دولتي سخن مي گويند، و خواستار انتقام گرفتن از دولت فاسد و سرنگون كردن آن هستند، زيرا دولت را از سستي و سهل انگاري در دفاع از جريانهاي سرنوشت ساز عربي، بخصوص قضيه ي فلسطين، كه در ميزان علايلي معيار ميهندوستي است، سرزنش مي كردند.

احساس كرد انقلابي در شرف وقوع است، انتظارش به درازا نكشيد، هنوز چند ماه بيش از بازگشت او به لبنان نگذشته بود كه انقلاب 1952 در مصر حادث شد. شيخ نخست هيچ موضعي در برابر آن نگرفت و به انتظار نشست، ليكن همين كه شنيد حاكميت جديد تقاضاي


اضافه دستمزد كارگران را نپذيرفته است، موضع مخالف گرفت و فرياد زد: حكوت افسران چيزي جز نابود سازنده ي احساسات ملت، و فرونشاننده ي غليان درونشان نيست.

در اينجا براي علايلي روشن شد كه رهبري كودتاهاي نظامي غالبا از طبقات مرفه هستند كه امتيازات و منافعشان آنان را به از هم پاشيدن و به شكست كشانيدن يك انقلاب فراگير و قهرآميز، و ممانعت از رسيدن رهبري حقيقي ملت - كه گرسنگي و درد را احساس مي كنند - به حكومت، وادار مي كند.

علايلي بعد از بازگشت از قاهره، احساس كرد كه مخالفانش از ترس اقدامات انقلابي او، دست از سرش برنداشته اند. ليكن او دست از فعاليت نكشيد و همراه با عده اي از مخالفان بشارة الخوري - كه دوره رياست جمهوريش در سال 1952 به پايان مي رسيد - به مبارزه برخاست، و با همكاري حزب سوسياليست پيشرو، كاميل شمعون را در سال 1953 به رياست جمهوري رسانيدند، ليكن شيخ ديد كه همكاران و همپيمانان ديروز با يكديگر مخالف شده اند، او هم مخالفت شديد با رئيس جمهوري پرداخت، و با ملت لبنان پيمان بست كه از آن پس بي هيچ گذشت و سازشي در راه استيفاي حقوق پيمال شده ي آنان به مبارزه برخيزد.

از اين هنگام، علايلي اهتمام خود را در دو جهت متمركز ساخت:

اصلاح زبان عربي، و اصلاح اوضاع سياسي و اجتماعي.

هدفش از اصلاح زبان عربي تصحيح مسير زبان عرب و قرار دادن آن در مسيري بود كه به عنوان يك موجود زنده همراه با فرزندانش به حركت در آيد، با مردم به آساني به سر برد، و مردم بوسيله ي آن در رسيدن به مراحل كمال توفيق يابند؛ و هدفش از اصلاحات سياسي؛ تصحيح اوضاع اجتماعي مردم براي ايجاد احساسي عميق و آگاهانه به يك شهروندي و وحدت ملي حقيقي، با هر انگيزه ي سياسي و گرايش اجتماعي بود.

در زمينه ي نخست، اهتمام پيشرس شيخ صرف آفرينش و انتشار مقدمه اي براي بررسي زبان عربي در سال 1938 شد، ليكن دنباله ي آن در ضمير خودآگاه و ناآگاه شيخ نهفته ماند، تا اينكه در سال 1954 به صورت كتاب ديگرش المعجم در چهار جلد پا بدين جهان گذاشت، ليكن فقط جلد اول آن منتشر شد؛ قصد داشت، آن را در بيست و چهار جلد، در شرح بيست و چهار موضوعي كه در مقدمه اش طرح كرده بود، بنويسد، ليكن، به علت نداشتن هزينه ي لازم، تاكنون منتشر نشده است.

سپس تصميم گرفت، فرهنگ متوسطي براي دانشجويان و دانش پژوهان بنگارد؛ لذا به نگارش المرجع پرداخت، كه از آن هم فقط يك جلد در سال 1963 م. منتشر گرديد، و به علت


برنگشتن درآمد حاصل از فروش آن براي هزينه ي بقيه، دنباله ي آن ماند.

در زمينه ي دوم، يعني اصلاح سياسي نيز، علايلي در اواسط دهه ي سي عصبة العمل القومي را تأسيس كرد، و فعاليت سياسي خود را در دهه ي چهل و پنجاه ادامه داد، مدتي با حركت انصار السلم (مساوي جنبش طرفداران صلح) همكاري مي كرد. همكاريش با اين جمعيت كمونيستي از جنبه ي انساني بود نه عقيده ي ماركسيستي، زيرا صلح را در جهت خير و صلاح انسانيت مي ديد.

شيخ در اواسط دهه ي پنجاه، اهتمام سياسي خود را بر هشدار دادن به امت عرب در برابر خطرهاي پراكندگي و اختلاف و ناآگاهي از يكسو، و خطر انواع استعمار خارجي، و بر قضيه ي فلسطين متمركز كرد، و مسؤوليتهايشان را بدانان فرياد مي زد.

علايلي همچنان همراه و هماهنگ با يكديگر به اصلاحات زبانشناسي و سياسي خود ادامه مي داد، و وضعيت قابل انفجار لبنان را به مردم و سياستمداران مي گفت، تا اينكه در 14 نيسان (آوريل) 1975 م. (25 فروردين 1354) نخستين جرقه زده شد و جنگ داخلي لبنان مشتعل گرديد، اين جنگ را گروهها، به بهانه ي جلوگيري از تجزيه و تقسيم كشور و متهم كردن ديگري بدين عمل، شروع كردند.

اين جنگ همان اختلاف طايفه اي و گروهي بود كه وحدت ملي لبنان را از ميان برد، و علايلي بارها هشدار داده چنين خطري را به آگاهي رسانيده بود.

علايلي در آن موقعيت خطير دست از فعاليت برنداشت و شروع به نوشتن نامه هاي سرگشاده اي براي رؤساي جمهوري و افراد حاكميت كرد و هر كسي كه نشان خيري در آنان مي ديد. [1] و قصدش از اين اقدامات حفظ موجوديت وطني بود كه پيوسته بيشتر در آتش جنگهاي داخلي مي سوخت. و چون هيچ تأثيري در آن نامه ها نديد به يك سلسله مسافرتها به كشورهاي عربي پرداخت، و با قصائد مدحيه اي در ستايش رؤساي جمهوري و پادشاهان عرب، آنان را تشويق به فرونشاندن اين آتش كرد، و مجموعه ي اين اشعار اضطراري را «شيطان الشعري» ناميده است. [2] .

در اين تلاش شيخ قصد داشت دردي را مشخص كند كه باعث كشانيدن نيروهاي لبناني به جنگ شده است، دريافت كه آن درد در انديشه هايي است كه متفكران و دانشمندان دين به ذهن مردم وارد مي كنند، در اين جا بود كه خود را موظف و متعهد به تصحيح اعتقادات نادرست و ترهاتي ديد كه مردم آنها را انديشه هاي ناب مذهبي مي دانند، ليكن در حقيقت پوسته هايي است بي مغز، و سخناني است بي اساس؛ در نتيجه كتاب اشتباه در كجا است؟ را نوشت كه در سال 1978 منتشر شد، در اين كتاب علامات استفهام فراواني در برابر فقها و متفكران گذاشت.


تلاشهاي پيوسته و پرجوش و خروش علايلي - كه تنها بخش كوچكي از آن در صفحات قبل تابيده شد - گوناگون و پرشاخه بود، و زبانشناسي و سياست و اجتماع و مليت، و در كنار آن، تاريخ و دين و ادبيات را در برگرفت و مؤلفات چاپ شده و نشده اي را آفريد، و طرحهايي نيز در تصميم و درون دارد كه هنوز تكميل نشده اند، و اگر تنقيحها، تصحيحها و مقدمه نويسي بر آثار ديگران را هم بر آنها بيفزاييم از شصت اثر تجاوز خواهد كرد، و مقالات متعددي كه در روزنامه ها و مجلات لبناني و عربي نوشته است، در مجموع ميراث فكري و فرهنگي عظيمي را از سوي علايلي بر ميراث فرهنگي عربي - اسلامي افزوده است.


پاورقي

[1] از جمله براي رشيد کرامي در تاريخ 18 / 6 / 1975 م.، و به پي يرجميل در تاريخ 23 / 6 / 75، و به ابوفلتنة در تاريخ 28 / 6 / 75، و همگي در المحرر چاپ شدند.

[2] مجموعه‏ي اين اشعار تحت عنوان: قصائد دامية الحرف بيضاء الأمل، أومن أجل لبنان (مساوي چکامه‏هاي خونواژه‏ي سپيد اميد، يا بخاطر لبنان) در سال 1977 از طرف مؤسسه‏ي انتشاراتي بدران منتشر گرديد.