بازگشت

علايلي در قاهرة (1924 - 1940 م.)


وقتي علايلي براي تحصيل دانش به قاهره وارد شد، جنبش فكري مصر در سه جهت حركت مي كرد: اسلامي، مصري - فرعوني، و پيوند عربي. و هر سه براي تثبيت و گسترش خود، از ادبيات و مطبوعات، به عنوان وسيله، استفاده مي كردند.


علايلي جوان، با وجود كمي سن، در جريانهاي فكري و سياسي وارد شد، و در آن حوادث فعالانه شركت كرد.

جنبش اسلامي، در آن سالها، فعالتر از ديگر جنبشهاي مصري بود، و نشرياتي براي بيداري شرق و تجديد حيات اسلام تأسيس شد، از جمله مجله ي المنار در سال 1923 بوسيله ي رشيد رضا.

اين گرايش و جنبش بيشتر از هر چيزي در شعر آشكار گرديد، و شاعران آن دوره خليفه را عامل وحدت همه ي مسلمانان مي دانستند، و جنگهايش را دفاع از اسلام به شمار مي آوردند، لذا با اشعار حماسي و آتشين خود مسلمانان را در برابر حوادثي كه عليه خليفه و خلافت پيش مي آمد، به حمايت فرامي خواندند.

اما شعرا ناگهان در سال 1923 غافلگير شده با لغو خلافت از طرف تركهاي جوان به رهبري مصطفي كمال پاشا (1880 - 1932 م.) مواجه گرديدند؛ با مشاهده ي مرگ خلافت، شاعران با انگيزه ي اسلامي نيرومندتري به سرودن شعر پرداختند و عام و خاص را بدين گرايش كشانيدند.

اين گرايش اسلامي كه پيش از جنگ جهاني اول ذهن مصريان را به خود مشغول كرده بود، اگر چه پس از جنگ رنگ اوليه را باخت، ليكن همچنان سرچشمه ي تمدن و فرهنگي غني را براي شماري از متفكران نمايان مي كرد، و آنان را به پيوند داشتن با ميراث فرهنگي اسلام، و الهام گرفتن از آموزشهاي اخلاقي آن فرامي خواند. علايلي، دانشجوي الأزهر، يكي از كساني بود كه تحت تأثير انديشه ها و آموزشهاي سيد جمال الدين (1838 - 1897 م.) قرار داشت. شيخ، سيد جمال الدين را «گردبادي مي ديد كه در قرن نوزدهم برخاسته ريشه ها و نهالهاي نهضت مصر و اسلام را كاشته است» [1] اين ريشه ها و آن نهالها قهرماناني رويانيدند كه به ملت مصر خدمات شاياني عرضه كردند، از جمله مصطفي كامل كه علايلي او را «رهبر راستگويي حقيقي، بلكه شايسته ترين رهبري مي دانست كه شرق شناخته است، و به رغم عمر كوتاه برق مانندش، همه ي شرق مديون او هستند.» [2] .

علايلي سخت تحت تأثير مصطفي كامل بود، و در نظر او، وي رهبر همه ي مشرق زمين و رهبر نهضت اسلامي است، بدين جهت شيخ، همچون مصطفي كامل، بدين باور بود كه دينداري و ميهن دوستي همزاد و همراه يكديگر هستند، فعاليت براي اصلاح دين، هرگز از فعاليت براي ريشه دار كردن ميهن دوستي حقيقي در جان فرزندان اين ملت، جدا نيست، هر دو به هم پيوسته و جدايي ناپذيرند.

به نظر مي رسد كه شيخ بطور كلي از طرفداران حزب وطني بوده است كه گرايش آن اسلامي بود و درهاي خود را براي اخذ تمدن غربي، به شكلي متناسب و هماهنگ با واقعيت


مجتمع ما، بازگشوده بود.

پس از نااميدي دانشمندان اصلاح طلب و سياستمداران و روشنفكران مسلمان از بازگردانيدن خلافت اسلامي در سال 1926، مصريان خواستار اصلاح الأزهر، به عنوان مهمترين مركز ديني در جهان عرب و اسلام، شدند. ليكن سعد زغلول نخست وزير اين درخواست را مورد بي توجهي و تحقير قرار داد، در نتيجه ازهريان اعتصاب كردند و خواستار سقوط «سعد» شدند. چند روز بعد كابينه اش سقوط كرد، و اين سقوط نخستين پيروزي بود كه اصلاح طلبان الأزهر به دست آوردند. سرانجام شيخ المراغي رئيس دانشگاه الأزهر در سال 1935 برنامه ي اصلاحي خود را به اجرا درآورد.

در چنين جو سياسي و اجتماعي و تربيتي، و فعاليتها و گرايشهاي مجتمع مصري بود كه عبدالله علايلي همراه با برادرش مختار، در آغاز سال 1924، پا به دانشگاه الأزهر گذاشت.

چهار ماه بيش از ورود اين نوجوان دهساله به الأزهر نگذشته بود كه پدرش حاج عثمان چشم از جهان بربست و اندوهي عميق بر رنجها و دردهاي او افزود، ليكن عشق به تحصيل باعث شد كه به تحصيل خود ادامه دهد و با ولع و شيفتگي درس بخواند.

علايلي در دوره ي اقامتش در الأزهر، از دانشمندان برگزيده اي علم آموخت؛ برخي از آنان از شاگردان سيد جمال الدين، و برخي ديگر از شاگردان شيخ محمد عبده، و برخي در ارتباط با رهبران جنبش ملي مصر و عضو فعال در آنها بودند، و استقلال و خودآگاهي و افكار خاص خويش در زندگي سياسي و اجتماعي را از آنان فراگرفت.

از جمله ي آن دانشمندان جيزاوي، مرصفي، شاكر و دجوي بودند، ليكن بيش از همه از سيد بن علي مرصفي سود جست و اثر پذيرفت.

علايلي در دوران اقامت خود در الأزهر به درس خواندن تنها اكتفا نمي كرد، بلكه مجتمع مصري را مستقيما مورد بررسي قرار مي داد، با رنجبران و زحمتكشان ارتباط داشت، و دردها و رنجهايي را كه ملت در نتيجه ي بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي مي كشيد با دقت ترسيم مي كرد.

از ميان مكتبهاي ادبي متعددي كه در آن روزگار از غرب در مصر نفوذ كرده بود، و مكتبهايي كه نويسندگان مصري بنياد گذارده بودند، علايلي مكتبي ادبي انتخاب كرد كه آميخته اي از مكتب كلاسيك و سريالي و مكتب خاص خود بود. او قيود تحميلي بر ادبيات را رد مي كرد، و بقا و دوام را هدف قرار داده بود، و از نظر سبك و شيوه نيز جنبه ي فني را بر جنبه ي موضوعي ترجيح مي داد.

علايلي خود گويد: [3] ريشه هاي فرهنگ و ادب او به سلسله درسهايي مي رسد كه در رأس همه ي آنها: نهج البلاغه، به تعبير خودش «اجازه ي عبور از پل» قرار داشت، سپس با كتابهاي


جاحظ، ابوحيان توحيدي، و از معاصرين، با آثار شيخ ابراهيم يازجي، مصطفي صادق الرافعي، و بالأخره با نوشته هاي بشر فارس آشنا شد. شيخ از لحاظ نويسندگي و ادب تحت تأثير همه ي اينها، بخصوص نهج البلاغه، قرار گرفت.

علايلي در چنين شرايطي نويسندگي را آغاز كرد، و نخستين اثر ادبي خود: ادباء و حشاشون (مساوي اديبان و حشيشيان) را در سال 1939 نوشت، ليكن بسياري از آثار او گم شدند و جز كتب مشهور او چيزي باقي نماندند.

در همين حال و هوا بود كه علايلي به سرودن شعر پرداخت، و اشعارش غزليات صوفيانه است. در اين زمينه شيخ قصيده ي «رحلة الي الخلد» (مساوي سفري به جاوادنگي) را در يكهزار و پانصد بيت سرود، ليكن بخش بزرگي از آن گم شد، و تنها بخش كوچكي از آن كه به فرانسه ترجمه شده باقي مانده است.

در زمينه ي ديني، علايلي كتاب مدخل الي التفسير (مساوي مقدمه اي بر تفسير) را در دو جلد نوشت كه هر جلد حدود پانصد صفحه بود، جلد اول عنوان بخش لفظي داشت و درباره ي سبك قرآن و هماهنگي سوره هاي مكي و مدني با يكديگر، و فواتح السور و امثال اين مطالب بود؛ و در جلد دوم به عنوان: «بخش معنوي» مطالبي مانند: نظام حكومت اسلامي، و نظامهاي اجتماعي و اخلاقي را كه در قرآن كريم آمده مورد بحث قرار داد.

شيخ نظريه ي تاريخي خود را از خلال كتاب: أشعة من حياة الحسين [4] (مساوي پرتوي از زندگي حسين) ابراز داشت. اين كتاب را تحت تأثير عزاداري شيعيان ايراني مقيم مصر، و وابستگي معنويش به علي بن ابي طالب و خاندان پيامبر نوشت.

از نظر قوميت عربي و مليت نيز دو كتاب به نگارش درآورد: فلسطين الدامية (مساوي فلسطين خونين) را با توجه به خطر فراگير صهيونيسم در فلسطين و اماكن مقدس آن سرزمين نوشت؛ و ديگري سوريه ي قرباني شده كه در اين كتاب به قرارداد سوري - فرانسوي، معروف به قرارداد جميل مردم بگ سخت تاخته است.

علايلي از سن بيست و دو سالگي اقدام به نگارش كتاب بسيار مهم و با ارزش مقدمة لدرس لغة العرب كرد كه تنها كتاب باقيمانده از او در زمينه ي لغوي است، در اين كتاب نظريه هاي شجاعانه ي نويني براي پالايش و زدايش زبان عربي از آلودگيهاي بسيار ارائه شده است.

علايلي در خلال اقامتش در مصر در سال 1937 به دانشكده ي حقوق قاهره وارد شد، و پس از آنكه دوره ي سه ساله ي دانشكده را گذرانيده بود، در ميانه ي سال فارغ التحصيلي كه اختصاص به تحقيق در قانون مصر داشت، حمله ي شديد ايتاليا - آلمان به مصر انجام گرفت، و شيخ را ناچار به ترك دانشكده ي حقوق و سرزمين مصر و بازگشت به بيروت كرد.


البته در آن مدت شانزده سال اقامت در قاهره، پيوند شيخ با ميهن خود هرگز گسسته نشده بود، و در هر سال به بيروت مي آمد و به انجمن ادبي بيروت مي رفت و با ادباي آنجا آشنا گرديد. همچنين با دانشمندان بيروت بخصوص شيخ مصطفي غلاييني و شيخ عبدالرحمان سلام ارتباط داشت، و در همين سالها است كه با برخي از دانشمندان شيعه مانند سيد محسن الامين (1873 - 1952 م.) نويسنده ي اعيان الشيعه، و سيد عبدالحسين شرف الدين (1873 - 1957 م.) صاحب الفصول المهمة، و شيخ احمد رضا (1872 - 1953 م.) صاحب معجم متن اللغة، و شيخ سليمان ظاهر (1873 - 1960 م.) صاحب معجم قري جبل عامل و تاريخ جبل عامل القديم و الحديث، و شيخ احمد عارف الزين (1881 - 1960 م.) صاحب مجلة العرفان و روزنامه ي جبل عامل، آشنا گرديد.

در همين مرحله است كه علايلي به مسجد جامع العمري الكبير در قلب بيروت وارد شد تا با نمازگزاران سخن بگويد و آنان را با دين درستشان آشنا گرداند.

همين دوره آغاز فعاليتهاي سياسي علايلي است، چه از سال 1936 م. با حوادث سياسي برخورد مستقيم و فعال داشت، و خود را موظف به اصلاح وضع زندگي عموم مي دانست.


پاورقي

[1] از گفتگوي ضبط شده با علايلي در تاريخ 10 / 10 / 79 م. در منزلش در بيروت.

[2] از همان گفتگو.

مصطفي کامل «حزب» وطني را در سال 1907 بنياد گذاشت، و تا هنگام وفات رئيس آن بود.

[3] از گفتگوي تابستان سال 79.

[4] همين جلد از اين کتاب است که در سال 1939 م. از طرف انتشارات دارالکشاف منتشر شد.