بازگشت

آغازگر جنگ


شيخ مفيد مي نويسد: «عمر سعد فرياد زد: اي ذويد، [1] پرچمت را نزديك آر؛ و او نزديك آورد. سپس عمر تير به چله ي كمان نهاد و پرتاب كرد و گفت: گواه باشيد كه مـن نـخـستين كسي بودم كه تير انداختم؛ سپس لشكرش تيراندازي را شروع كردند و به مبارزه پرداختند...» [2] .

خوارزمي مي نويسد: «عمر سعد پيش آمد غلامش، دريد، را صدا زد و گفت: اي دُريد پرچمت را پـيـش آر؛ سـپـس تيري به چله ي كمان نهاد و آن را پرتاب كرد و گفت: نزد امير گواهي دهـيـد كـه مـن نـخـسـتـيـن كـسـي بـودم كـه تـيـر انـداخـتـم. بـه دنـبـال آن، يـارانـش ‍ يـكـباره تيراندازي كردند. به طوري كه هيچ يك از ياران حسين (ع) نماند، مگر آنكه تير خورد!» [3] .



پاورقي

[1] در جاي ديگري از خود الارشاد آمده است که نام وي دريد بود. (ج 2، ص 96.).

[2] الارشـاد، ج 2، ص 101؛ تـاريـخ الطـبـري، ج 3، ص 321؛ الکـامـل فـي التـاريخ، ج 3، ص 289؛ اعلام الوري، ج 2، ص 461؛ الدر النظيم، ص 554. ديـنـوري در اخـبـار الطـوال، ص 256 گويد: «عمر سعد غلامش زيد را صدا زد که پرچم را پيش آر، پس آن را پيش برد و درگيري آغاز شد.».

[3] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 11؛ تسلية المجالس، ج 2، ص 278.