بازگشت

نامه مسلم بن عقيل به امام


طبري روايت مي كند كه مسلم بن عقيل هفده شب پيش از كشته شدنش ازكوفه به امام حسين عليه السلام چنين نوشت:

راهنما به خويشاوندانش دروغ نمي گويد، جماعت كوفيان با توست، همين كه نامه ام را خواندي روانه شو. والسلام عليك.

در نقل ابن نما آمده است:

امـا بـعـد، راهـنـمـا بـه خـويـشـاونـدانـش دروغ نـمـي گـويـد. هـمـه اهـل كـوفـه بـا تـواند و هجده هزار تن از آنان با من بيعت كرده اند.همين كه نامه ام را خواندي با شتاب حركت كن. والسلام عليك و رحمةالله و بركاته [1] .

در روايت دينوري آمده است:

... حـركـت كـن كـه هـمه مردم با تواند و هيچ نظر خوشي به خاندان ابوسفيان ندارند. [2] .

روايـت هـاي تاريخي حاكي از آن است كه قيس بن مسهر صيداوي اين نـامـه را نـزد امـام در مـكـه بـرد؛ و مـسـلم، عـابس شاكري و غلامش، شوذب، را با او همراه ساخت. [3] .

امام حسين عليه السلام قصد خويش مبني بر رفتن به كوفه را به گزارش مسلم از وضع مردم كوفه منوط ساخته بود؛ و در نامه نخست خود به مردم آن شهر بر اين موضوع تأكيد ورزيد و فرمود:

... اگـر او بـه مـن نـوشـت كـه رأي جـمـاعـت و خـردمندان و اربابان فـضـيـلت شـمـا بر آنچه فرستادگانتان آورده اند و درنامه هايتان خوانده ام متحد است، به زودي نزد شما خواهم آمد. [4] .


در پـرتـو نـامـه مـسـلم، امـام حسين عليه السلام عزم خويش را بر رفتن به كوفه جزم كرد و نامه دومش ‍ را، در حاجر، از بطن رمه، براي مردم نـوشـت؛ و قـيـس بن مسهر آن را به كوفه برد. ولي وي در اثناي ايـن سـفارت در راه دستگير شد؛ و براي آن كه نامه به دست دشمن نيفتد آن را پاره كرد.


پاورقي

[1] مثير الاحزان، ص 32.

[2] اخبار الطوال، ص 243.

[3] ابصار العين، ص 112.

[4] ارشاد، ص 204.