بازگشت

پرواز تا ملكوت


امام محو خدا بود ودر حالي كه ديگر تواني براي حركت نداشت به فرمان شمر بار ديگر مورد حمله قرار گرفت. حصين بن تميم، تيري بر دهان وي زد و ابوايوب غنوي جنجره اش را هدف قرار داد. هنگامي كه امام سعي داشت تير را از حنجره ي خود بيرون آورد عمربن سعد به او نزديك شده بود. [1] زينب كبري نيز در حالي كه از خيمه بيرون مي آمد فرياد مي زد:

اي برادرم، اي آقاي من! اي از اهل بيت، كاش آسمان بر زمين سقوط مي كرد و اي كاش كوهها خرد و پراكنده به صحرا مي ريخت [2] .

زرعة بن شريك با شمشير دو ضربت سهمگين بر دست چپ و شانه ي امام زد و سنان بن انس هم با نيزه ضربتي نواخت كه بر اثر آن زينت دوش


پيامبر بر خاك افتاد؛ افتادني كه ديگر تواني براي برخاستنش نبود. سنان به خولي بن يزيد اصبحي گفت سر امام را از بدن جدا كند، اما او به لرزه درآمد و سنان خود سر امام را از بدن جدا كرد و به او سپرد [3] ، بدين سان شريفترين و پاكترين بدن عالم بر خاك كربلا قرار گرفت.

كربلا عجيب ترين صحنه ي عالم بود، تابلويي كامل و جامع از تمامي تعاريف خير و شر، داد و بيداد، شقاوت و سعادت، بخل و سخاوت، فاجعه و حماسه، شرك و توحيد، جهل و علم، ضلالت و هدايت، زشتي و زيبايي، خشونت و محبت و در يك كلام باطل و حق بود. يك پيكر پاره پاره و غرق در خون و بي سر، شناسنامه ي توحيد و كتاب نبوت تمامي انبياست، و تمامي عالم وجود حيرت زده ي شجاعت و مبهوت سخاوت و سوگوار مظلوميت و محو قداست و سرگشته ي حماسه ي هميشه جاويدان حسين (ع) است.

از ذرات جمادي تا لرزش اندامهاي نباتي و جنبش و خروش هر نفسي تا گردش اجرام آسماني فقط يك زمزمه به گوش جان مي رسد و آن فرياد «يا حسين (ع)» است. زمين به لرزه افتاد، شرق و غرب جهان تاريك شد و مردم را زلزله و برق فراگرفت، آسمان خون گريست وهاتفي ندا در داد كه:

به خدا سوگند امام، فرزند و برادر امام و پدر امامان، حسين بن علي (ع) كشته شد. [4] .


بادها به حركت در آمد و توفان سرخي كه فرصتي براي ديدن نمي گذاشت آسمان را پوشاند و گمان كردند غذاب خداوندي بر آنها نازل شده است. [5] خورشيد از تماشاي اين جنايت تلخ آن چنان چهره در هم كشيد كه ستارگان آسمان در نيمروز ظاهر شدند و گمان كردند كه قيامت برپا شده است. [6] .

فرهيختگان دنيا، سعادت فروشان صحنه ي كربلا صداي منادي را شنيدند:

اي امتي كه بعد از پيامبر خود متحير و گمراه شده ايد، خداوند شما را به قربان و فطر موفق نگرداند. [7] .

در اين ميان رينب در انديشه ي مأموريت بزرگ خود بود. تمام شب پيش را بيدار مانده و در نماز و نيايش و عبادت همراه با برادر خود بندگي خالص را بر پا داشته بود و اينك در شعاع تابش سرخ خورشيد دهم محرم كه ميل به سر بردن در فلق داشت براي پاسداري از حريم امامت صالحان و اقامه ي اولين نماز شب بي حسين (ع) آماده مي شد و صداي عزيز فاطمه (س) را مي شنيد كه ديشب مي گفت:

«يا اختاه لا تنسيني في نافلة الليل.»

«اي خواهر، مبادا در نماز شب مرا فراموش كني.» [8] .

از زير سنگ خون مي جوشيد و آبي آسماني به سرخي مي گراييد و تا آن روز هيچ گاه آسمان را آن چنان خونين نديده بودند. پنداشتي


كه خون مي گريد. آسمان را سرخي شفق پوشانده بود. [9] .

ديگر كار از كار گذشته بود. مركب خون الود و بي سوار امام به سوي خيمه ها روان شد.



مي آيد از سمت غربت اسبي كه تنهاي تنهاست

تصوير مردي كه رفته است در چشمهايش هويداست



بالش كه همزاد موج است، دارد فراز و فرودي

اما فرازي كه بشكوه، اما فرودي كه زيباست



در عمق يادش نهفته است خشمي كه پايان ندارد

در زير خاكستر او گلهاي آتش شكوفاست



در جان او ريشه كرده ست، عشقي كه زخمي ترين است

زخمي كه از جنس گودال اما به ژرفاي درياست



در چشم او مي سرايد مردي كه شعر رسايش

با آنكه كوتاه و ژرف است اما در اوج بلنداست



داغي كه از جنس لاله ست در چشم اشكش شكفته ست

با سركشيهاي آتش درآب و آيينه پيداست



هم زين او واژگون است هم يال او غرق خون است

جايي كه بايد بيفتد از پاي زينب همين جاست



دارد زبان نگاهش با خود سلام و پيامي

گويي سلامش به زينب اما پيامش به دنياست



افتاد امام من از پاي، تا آنكه مردي بتازد

در صحنه هايي كه امروز در عرصه هايي كه فرداست [10] .




امام در سن 56 سالگي، در روز جمعه، دهم محرم الحرام سال 61 هجري ساعاتي بعد از نماز ظهر به شهادت رسيد [11] و نقل شده است كه بر پيراهن امام (ع) بيش از يكصد نشانه از ضربت شمشير و نيزه و تير مشاهده شد.

ابومخنف از امام صادق (ع) روايت مي كند كه بر بدن امام حسين (ع) جاي سي و چهار زخم شمشير و سي و سه زخم نيزه ديده شده است [12] ؛ اما غير از ضربات نيزه و شمشير آثاري از كبودي بر تن امام خودنمايي مي كرد كه حضرت زين العابدين آنها را آثار بند انبانهايي مي دانست كه او نيمه شبها آزوقه ي فقيران و مستمندان را در آنها قرار مي داد. [13] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 55.

[2] ابن اثير، کامل، ج 4 ص 78.

[3] ابن اثير، کامل، ج 4 ص 78، نهاية الارب، ج 7 ص 196 - 195، انساب الاشراف، ج 3 ص 203. بعضي از مورخان نيز شمربن ذي الجوشن را قاتل امام دانسته‏اند، الاستيعاب، ج 1 ص 395، ابصار العين، ص 14، بعضي نيز خولي بن يزيد را قاتل امام مي‏نامند. کشف الغمه، ج 2 ص 51 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 111.

[4] ذريعة النجاة، ص 147.

[5] الملهوف، ص 53.

[6] الصواعق المحرقه، ص 119 و مختصر تاريخ ابن عساکر، ج 7 ص 149.

[7] علل الشرايع، ج 2 ص 76.

[8] زينب الکبري، ص 91.

[9] تذکره الخواص، ص 273، تاريخ الخلفاء ابن عساکر، ص 207، البداية و النهاية، ج 8، ص 201، انساب الاشراف، ج 3 ص 228 - 226 و بحار الانوار، ج 45، ص 220 - 201.

[10] شعر از محمد علي مجاهدي.

[11] مقاتل الطالبين،ص 78. بلاذري مي‏گويد شهادت امام، روز شنبه، مصادف با عاشورا است و گفته شده روز جمعه بوده است. انساب الاشراف، ج 3 ص 187. ابن شهر آشوب نيز روزهاي شنبه، جمعه و دوشنبه را نيز به عنوان ايامي‏که احتمال عاشورا در آنها مي‏رود نقل کرده است.مناقب، ج 4 ص 77.

[12] انساب الاشراف، ج 3 ص 203، معالم المدرستين، ج 3 ص 135، الملهوف، ص 54.

[13] بحار الانوار، ج 3 ص 191 - 190.