بازگشت

نماز عشق


در همين هنگام ديدگان عمروبن عبدالله الصائدي كه وي را ابوثمامه مي ناميدند در جست و جوي خورشيدي بود كه در التهاب منظومه ي حسيني مي سوخت و حالا در مركز آسمان، وقت نماز را يادآور مي شد. او به امام نزديك شد و با احترام گفت: فدايت شوم اي ابي عبدالله (ع)، اين جمعيت به ما نزديك شده اند و به خدا سوگند من بايد پيش از تو كشته شوم، اما مايلم در حالي خدا را ملاقات كنم كه با تو نماز خوانده باشم.

امام فرمود: «نماز را تذكر دادي، خداي تو را از نمازگزاران قرار دهد!» زهيربن قين و سعدبن عبدالله در برابر امام قرار گرفتند تا نماز با قامت و قيام حسين (ع) زينت يابد و امر حتمي الهي اقامه شود و چون تيري به سوي امام پرتاب شد سعيد بن عبدالله خود را در برابر آن قرار داد تا جان پاك و زلالش را كه رنگ خدا گرفته بود به چلچراغ شهادت بيارايد. [1] .

با خاتمه ي نماز و گذر زمان از تعداد پاسداران حريم ولايت كاسته مي شد.

امام بار ديگر خطاب به اصحاب خود فرمود: «اي بزرگ زادگان پايداري كنيد، مرگ مانند پلي است كه شما را از سختيها و دردها به سوي بهشت گسترده و نعمت هميشگي الهي عبور مي دهد. كدام يك از شما ترك زندان را به اميد آرامش يافتن در قصر نمي پسندد؟ پدرم از رسول خدا (ص) نقل مي كرد كه: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ، پل مؤمن است به سوي بهشت و پل كافر است به طرف جهنم و عذاب الهي. نه به من دروغ گفته شده است و نه من دروغ مي گويم.» [2] .

ياران ولايت بار ديگر نبردي قهرمانانه را آغاز كردند اما شرايط به


گونه اي بود كه با شهادت هر نفر خلاء حضورش احساس مي شد در حالي كه كميت فراوان و گسترده ي سپاه دشمن حكايت ديگري داشت، پنداري دريايي بود كه پايان نمي پذيرفت. [3] .

ديدگان امام به عمر بن سعد مغرور افتاد و فرمود:

«براي آنچه امروز مشاهده مي كني، روزي خواهد رسيد كه تو آزرده شوي.» آنگاه دست به دعا برداشت:

«خداوندا، اهالي عراق ما را فريفتند و با ما خدعه كردند و با برادرم حسين بن علي نيز كردند آنچه مي خواستند.

خدايا شيرازه ي امورشان از هم گسسته فرما!» [4] .

بالاخره اصحاب و ياران امام جملگي، بي رغبت به عالم ناسوت و بلند پرواز به سوي ملكوت، همگي به سوي جايگاه ابدي خود در جوار رحمت رب بال گشودند. به قول شاعر عرب:



جادوا بانفسهم في حب سيدهم

والجود بالنفس اقصي غاية الجود



السابقون الي المكارم العلي

والحائزون غدا حياض الكوثر



لولا صوارمهم و وقع نبالهم

لم تسمع الآذان صوت مكبر



«اينها در راه محبت امام خود از جان گذشتند و ايثار جان بالاترين مرتبه جود و بخشش است.

آنان كه مراتب عاليه پيشي گرفته اند، آنهايي هستند كه فردا از كوثر مي نوشند.

اگر شمشيرها و تيرهاي آن جوانمردان نبود گوشها ديگر صداي اذان موذنان را نمي شنيد.»



پاورقي

[1] لواعج الاشجان، ص 302.

[2] معاني الاخبار، ص 274.

[3] ارشاد مفيد، ج 2 ص 104.

[4] ابن سعد، طبقات کبري، ترجمه‏ي امام حسين، ص 72.