بازگشت

حماسه ي اصحاب


ياران و دوستان اهل بيت پيشاپيش خاندان وحي صف آرايي كرده بودند و اجازه ي ورود به خط نبرد را به آنها نمي دادند و مي گفتند:

«پناه به خدا از اينكه ما زنده بمانيم و شاهد شهادت و به خون غلتيدن شما باشيم.»

پرورش يافتگان مكتب حسيني مرگ را به بازي گرفته بودند و هر كدام


كه در مقابل امام هدايت خود قرار مي گرفتند با تبسمي ملكوتي مقتداي خود را ميهمان جشن عشق و ايثار خود مي كردند. ضيافتي كه در آن زن و مرد پاسداري از حريم امامت را افتخار مي شمردند. مجلس عشق لاهوتيان زمين اهالي آسمان را به وجد آورده بود. آن سان كه امام صادق (ع) مي فرمايد:

از پدرم شنيدم كه چون اصحاب امام (ع)، با سپاه عمربن سعد درگير شد و آتش جنگ شعله ور گرديد، فرشتگان آسمانها به فرمان الهي به ياري حسين شتافتند؛ اما امام در پيروزي بر دشمنان و يا ملاقات خداوند، ملاقات حق را برگزيد. [1] .

در اين زمان امام (ع) بانگ برآورد:

«اما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟! اما من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟!» [2] .

«آيا فرياد رسي هست كه براي خدا ما را ياري كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟»

عبدالله بن عمير كه همراه با همسر خود ام وهب مانند ديگر ياران دين خدا به قيام برخاسته بود، به مقابله با سالم، غلام عبيدالله بن زياد و يسار، غلام زياد بن ابيه شتافت و هر دو را از پيش روي برداشت. چون به سوي خيمه بازگشت، ام وهب عمود خيمه را برگرفت و در تشجيع همسرش گفت: پدر و مادرم فدايت باد، در برابر ذريه ي رسول خدا مبارزه كن و خود به قصد مبارزه با همسرش همراه شد.

عبدالله بن عمير از او درخواست كرد تا به خيمه بازگردد ولي او در حالي كه لباس عبدالله را گرفته بود گفت: هرگز تو را رها نمي كنم تا در


كنار تو كشته شوم، تا اينكه به فرمان امام به خيمه بازگشت [3] و عبدالله بن عمير همراه با عده اي از هر زمان خود به ميدان معركه بازگشتند و جنگ سختي درگرفت، چون غبار جنگ فرونشست، ام وهب شوي خود را در ضيافت الهي ديد، به سوي او رفت و بر بالين او نشست و در حالي كه غبار از رويش مي زدود گفت: بهشت خداوندي گواراي تو باد، از خدايي كه بهشت را روزي تو كرد مي خواهم كه مرا مصاحب تو قرار دهد.

در اين هنگام غلام شمر عمود آهنين را بر سر وي فرود آورد و آن بانوي شجاع در كنار همسرش به شهادت رسيد [4] زمان بي وقفه مي گذشت و هر لحظه بر آمار شهدا افزوده مي شد. بسياري از بزرگان لشكر توحيد جان باخته بودند. عبدالله بن عمير، عماربن سلام از اصحاب رسول خدا (ص) و علي (ع)، مسلم بن كثير جانباز سپاه امام علي (ع)، نافع بن هلال نويسنده ي حديث و حافظ قرآن، مسلم بن عوسجه صحابي شجاع رسول خدا (ص)، حربن يزيد، حبيب بن مظاهر صحابي رسول خدا، محبوب و حامل علوم علي (ع) و بسياري كه هر كدام راهنمايي بودند در ميان مردم خويش، به لقاي حق نايل شدند. ابن شهر آشوب تعداد شهداي حمله ي اول را چهل نفر دانسته، و نام بيست و هشت نفر را ثبت كرده است. [5] .



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45 ص 12، کافي، ج 1 ص 465 با کمي اختلاف.

[2] الملهوف، ص 49.

[3] وقعة الطف، ص 219 - 217، تاريخ طبري، ج 4 ص 327، انساب الاشراف، ج 3 ص 190، البداية والنهاية، ج 8 ص 82.

[4] خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2 ص 13، لواعج الاشجان، ص 274. همچنين ذکر شده است که فرزند ام‏وهب از جمله ياران حضرت سيدالشهدا (ع) بود که پس از شهادت پدر به ديدار خدا شتافت و سپاه عمربن سعد براي ايجاد ارعاب در اردوگاه توحيد سر بريده‏ي او را به سوي امام (ع) پرتاب کرد. ام وهب سر بريده‏ي فرزند خود را برگرفت و بوسيد.

[5] مناقب، ج 4، ص 113.