بازگشت

حرمله اسدي


اين عنصر پليد از سركردگان سپاه يزيد بود و از جمله جنايت هايش:

بردن سر مقدس حسين عليه السلام به «عبيد»

هدف قرار دادن سرباز شيرخوار حسين عليه السلام

و شركت در جنايات ديگر بود.

و از كساني است كه به دست مختار به اندكي از كيفر شقاوت خويش رسيد... و به صورت دردناكي، هم طعم شمشير را چشيد و هم حرارت سوزش آتش را.

«منهال» آورده است كه پس از انجام حج، به مدينه رفته و به محضر چهارمين امام نور شرفياب شدم. آن حضرت از كوفه پرسيد... و از جمله از حال حرمله اسدي جويا شد.

گفتم: هنگامي كه آمدم زنده بود.

آن حضرت دستها را به آسمان گشود و فرمود: بار خدايا! گرمي آهن و حرارت آتش را به او بچشان!

من پس از چند روزي به كوفه بازگشتم و ديدم مختار قيام كرده و قدرت را به دست گرفته است. چون با او سابقه ي دوستي داشتيم به نزدش رفتم و در همان شرايط بود كه برخي از يارانش نويد آوردند كه حرمله را گرفته اند.

او سپاس خدا گفت و دستور داد وي را آوردند. هنگاميكه آوردند، فرمان داد دست و پاي او را بريدند و در ميان انبوهي از آتش افكندند. من با ديدن آن منظره به ياد نفرين چهارمين امام نور در حق او افتادم و خداي را سپاس گفتم...

مختار پرسيد اين چه هنگامه ي سپاس است؟


گفتم: در مدينه در محضر امام چهارم بودم كه حرمله را نفرين كرد و شگفتا! همان گونه كه نفرين كرده بود انجام شد!!!.

مختار گفت مگر چگونه نفرين كرده بود؟

گفتم: فرمود: بار خدايا! حرارت آتش و گرمي آهن را به او بچشان!

مختار از مركب پياده شد و دو ركعت نماز سپاس خواند. [1] .


پاورقي

[1] امالي طوسي، ص 238.