بازگشت

سفارت


او سفير انديشمند و بادرايت پيشواي شايستگان بود و آن حضرت گره هاي سخت را با پنجه ي تدبير وي مي گشود و پيچيده ترين مشكلات را بوسيله ي ژرف نگري و استواري او از سر راه برمي داشت. براي نمونه:

الف - عصر تاسوعا بود و وضعيت آرام و پيشواي شهيدان در كنار خيمه ها، سر بر زانوي انديشه نهاده بود كه هياهوي نزديك شدن سپاه اموي او را متوجه خود ساخت. خواهر قهرمانش، زينب و برادرش عباس به محضر او شرفياب شدند و از هجوم ناگهاني دشمن گزارش دادند.

حسين عليه السلام از سردار خويش خواست تا دليل آن هجوم ناگهاني را جويا شود و او پس از تحقيق به عرض رسانيد كه: نامه اي شوم هم اينك از امير كوفه رسيده است و اينان براي اجراي فرمان ظالمانه ي او آماده اند تا آتش جنگ را شعله ور سازند.

حسين عليه السلام او را به سفارت خويش برگزيد و فرمود:


برادر! بسوي آنان بازگرد و اگر مي تواني با تدبير و درايت خويش امشب را از آنان فرصت بگير و نبرد را براي فردا بگذار، تا امشب را به نماز و نيايش با پروردگارمان بگذرانيم و با او راز و نياز كنيم و آمرزش بيكران او را بخواهيم. چرا كه او خوب مي داند كه من نماز و نيايش و تلاوت كتاب او و بسياري دعا و استغفار را سخت دوست مي دارم.

يا اخي ارجع اليهم... فهو يعلم اني كنت احب الصلاة له و تلاوة كتابه...

و سفير امين و بادرايت حسين عليه السلام همانگونه كه سالارش مي خواست، كار را سامان داد.