بازگشت

پيكار سخت ياران حسين


ياران حسين عليه السلام در دفاع از حق و عدالت به پيكاري قهرمانانه و سخت دست زدند. از يك سو سواره نظام آنان كه شمارشان به 32 تن يكه سوار مي رسيد، به سپاه «عمر بن سعد» تاختند و از دگر سو پياده نظام، كار را بر دشمن سخت گرفته و دليرانه و از هر طرف بر آنان يورش مي بردند و آنان را پراكنده ساخته و به عقب نشيني وادار مي ساختند.


هنگامي كه سركرده ي سواره نظام كوفه، «عزرة بن قيس» ديد كه گروه تحت فرمانش از هر سو به كناري زده مي شوند، يكي را نزد «عمر بن سعد» گسيل داشت كه: آيا نمي بيني كه سواره نظام در آغاز روز پيكار از اين اشعار اندك، چه ضرباتي دريافت داشته و چه تلفاتي داده اند؟ پس چرا كاري نمي كنيد؟

پياده نظام و تيراندازان را بي درنگ براي رويارويي با آنان گسيل داريد كه عرصه را بر ما تنگ ساخته اند.

«عمر» به «شبث بن ربعي» گفت: آيا براي رويارويي با ياران حسين آماده اي؟

گفت: سبحان الله! آيا بر آن هستيد كه بزرگ قبيله «مضر» و پير همه مردم شهر را در ميان تيراندازان گسيل داري؟ آيا كسي را جز من براي اين كار نمي يابي؟

«عمر»، «حصين بن تميم» را فراخواند و او را به سركردگي پانصد تيرانداز و سواراني كه بر اسبان زره پوش سوار بودند، همه را به پيكار با ياران حسين و به كمك سواره نظام خويش گسيل داشت. [1] آنان هنگامي كه نزديك شدند ياران حسين عليه السلام همه را تيرباران كردند و پس از اندك زماني مركب هايشان پي شد و بناگزير همگي پياده شدند.

در آن گيردار اسب «حر» نيز پي شد و پس از آن چيزي نپاييد كه حيوان به لرزه درآمد و به خود پيچيد و در غلطيد. و «حر» از فراز آن مركب، به زير جست و بسان شيري ژيان، در حالي كه شمشير آخته اي به كف داشت مي گفت:



أن تعقروا بي فانا ابن الحر

اشجع من ذي لبد هزبر



آري ياران حسين عليه السلام تا ظهر آن روز بياد ماندني سخت ترين كارزار را با سپاه اموي نمودند و به گونه اي دفاع كردند كه آنان جز از يك سو نمي توانستند به اردوگاه نور


نزديك شوند، چرا كه طناب خيمه ها و چادرها با مهندسي ويژه اي به هم پيوسته و يكپارچه شده بود.

هنگامي كه «عمر بن سعد» اين شرايط را ديد پياده نظام خويش را گسيل داشت تا پايه هاي خيمه ها را از هر سو برآورند و ويران سازند و راه نفوذي بگشايند كه در اينجا نيز ياران حسين عليه السلام در گروهي سه يا چهار نفري به آنان حمله برده و كساني را كه به خيمه ها نفوذ كرده بودند از پا درآوردند.

فرمانده سپاه اموي، دستور داد خيمه ها را به آتش بكشند و حسين عليه السلام فرمود: بگذاريد به آتش كشند كه در آن صورت نيز نمي توانند از آنها بگذرند و به شما برسند و همين گونه شد، چرا كه پس از آن شقاوت نيز جز از يك سو نمي توانستند به اردوگاه نور نزديك شوند و يورش برند.


پاورقي

[1] اين خبر را ابومخنف از حسين بن عقبه مرادي و او از زبيدي آورده است. تاريخ طبري، ج 5، ص 436 و 435.