بازگشت

شليك نخستين گلوله و آغاز پيكار


كار كه به اينجا رسيد، «عمر بن سعد» بسوي اردوگاه نور هجوم برد و به برده خويش نعره زد كه: هان اي «ذويد»! [1] پرچم را نزديكتر بياور! و او نيز نزديك ساخت. آنگاه وي تيري در چله ي كمان نهاد و گفت:

هان بنگريد و فردا نزد امير گواهي دهيد كه نخستين كسي بودم كه با شليك نخستين گلوله، كبريت جنگ را كشيدم [2] .

هنگامي كه فرمانده سپاه اموي به خيمه هاي نور نزديكتر شد و نخستين گلوله را شليك كرد باراني از گلوله از سوي سپاه شوم اموي به اردوگاه نور باريدن گرفت. از پي آن دو عنصر برده صفت به نامهاي «يسار» برده «زياد» و «سالم» برده «عبيد» گام به ميدان نهادند و هماورد طلبيدند و گفتند: آيا كسي هست كه به سوي ما بشتابد؟

«حبيب اسدي» و «برير»، دلير و چابك از جاي برجستند و آماده شدند كه سالارشان حسين فرمود: شما بنشينيد.



پاورقي

[1] ارشاد، ص 235؛ تذکره، ص 236.

[2] ابومخنف از صقعب بن زهير و او از سليمان بن ابي‏راشد و او از حميد بن مسلم آورده است.

تاريخ طبري، ج 7، ص 429؛ ارشاد، ص 236.