بازگشت

من آغازگر جنگ نخواهم بود


هنگامي كه كار به اينجا كشيد «زهير» پيش آمد و گفت: هان اي فرزند گرانمايه پيامبر! پيكار با اين گروه، بسيار آسانتر از رويايي با كساني است كه بزودي براي جنگ با ما خواهند آمد، به جانم سوگند كه از پي اين پيشقراولان ستم و تجاوز، كساني بسوي ما گسيل خواهند شد كه ما نمي توانيم روياروي همه ي آنان بايستيم.


حسين عليه السلام فرمود: من آغازگر كارزار نخواهم بود.

زهير گفت: پس اجازه دهيد به هر صورت ممكن بسوي اين دهكده برويم و در آنجا فرود آييم، چرا كه هم نقطه اي داراي حفاظ استوار، و براي دفاع مناسب است و هم بر ساحل فرات قرار دارد. و اگر «حر» و يارانش نگذارند به آنجا برويم بباور من بايد با آنان پيكار كنيم، چرا كه جنگ با اينان آسانتر از انبوه رجالگاني است كه از پي خواهند آمد.

حسين عليه السلام پرسيد: اين كدامين دهكده است؟

گفت: دهكده «عقر» است.

فرمود: بار خدايا از «عقر» به تو پناه مي برم. و بدينصورت در روز پنجشنبه برابر با دوم محرم بسال شصت و يك هجري در همانجا فرود آمد. و فرداي آن روز بود كه «عمر بن سعد» به سركردگي چهار هزار تن از اموي مسلكان به آنجا رسيد.