گفتگوي ابن عباس
هنگامي كه حسين عليه السلام آهنگ حركت به سوي كوفه نمود، «عبدالله بن عباس» به حضورش شرفياب گرديد و گفت: عموزاده ي گرانقدرم! در ميان مردم اين شايعه پراكنده شده است كه شما آهنگ عراق نموده ايد، به من بفرماييد كه چه خواهيد كرد و در چه انديشه اي هستيد؟
آن حضرت فرمود: بر اين انديشه ام كه در يكي دو روز آينده به خواست خدا حركت كنم.
ابن عباس گفت: در اين راه پرخطر شما را به خدا و در پناه او مي سپارم كه او نگاهدارنده ي شما باشد، اما شما - كه مهر خدا همواره قرين ات باد - به من بگو آيا بسوي مردمي مي روي كه حاكم بيدادپيشه ي خود را نابود ساخته و شهرشان را به كنترل خويش گرفته و دشمنانشان را بيرون رانده اند، يا خود در چنگال دشمني خيره سر و بيدادگر گرفتارند؟
اگر براستي چنين اقتدار و امكاناتي دارند، بسوي آنان برو؛ اما اگر حكومتگرشان بر اريكه ي قدرت تكيه دارد و بر اوضاع مسلط است و كارگزاران و چاكران حكومت ماليات مي ستانند، و آنگاه تو را براي پيكار و درگيري با استبداد دعوت كرده اند، بسوي آنان مرو! چرا كه از آن بيم دارم كه تو را فريب دهند و به دروغ دعوت نموده باشند و به هنگام نياز فرمانت را مخالفت نموده و در بحراني ترين شرايط دست از ياري تو بشويند و آنان را بر ضد تو و اهداف آزاديخواهانه و خداپسندانه ات بسيج كنند و آنگاه
همانان در ستيز و دشمني با تو، از همگان تندتر و سخت تر گردند [1] .
حسين عليه السلام فرمود: من از آفريدگارم خير و خوشنودي او را مي جويم و مي نگرم كه وظيفه و برنامه چه خواهد بود [2] .
پاورقي
[1] نکتهي درخور دقت اين است که «ابنعباس» با حرکت اصلاحي و خداپسندانهي عليهالسلام بر ضد استبداد اموي و اصلاح جامعه و نجات دين مخالفت نبود، بلکه در آماده بودن شرايط براي قيام، ترديد داشت و آن حضرت نيز ديدگاه او را رد نميکرد بلکه او را خيرخواه ميديد و در همان حال به راه جاودانه و هدف بلند و رسالت خويش ميانديشيد چرا که او قيام بر ضد نظام بازيگر اموي را در همان شرايط، براي حيات اسلام لازم مينگريست.
[2] اين روايت را ابومخنف از «حارث بن کعب» و او نيز از عقبة بن سمعان آورده است. تاريخ طبري، ج 5، ص 383.