بازگشت

ديدگاه ابن زبير


آن روزها «ابن زبير» در مكه بود و در ميان انبوه مردمي كه به ديدار حسين عليه السلام مي شتافتند، او نيز گاه دو روز پياپي و گاه يك روز در ميان، به ديدار آن حضرت مي آمد. و خودش خوب مي دانست كه مردم «حجاز» تا زماني كه سالار شايستگان در آنجا باشد، نه از او و همانند او پيروي مي كنند و نه دست بيعت به او مي سپارند؛ چرا كه آن


حضرت از ديدگاه مردم پرشكوه ترين انسانها و پرواپيشه ترين آنان بود و مردم بيشتر از همه، از او فرمانبرداري مي نمودند [1] .

روزي، ساعتي با حسين عليه السلام به گفتگو نشست و گفت: من فكر نمي كنم كه اين تبهكاران ما را رها كنند و از ما دست كشند، چرا كه خوب مي دانند كه ما فرزندان مهاجران فداكار اسلام هستيم و بايد تنظيم امور و شئون جامعه به دست ما باشد نه آنان! آن حضرت فرمود: من با خود انديشيده ام كه به كوفه بروم، چرا كه شيعيان و پيروان ما در كوفه و بزرگان آنان براي من نامه ها نوشته و مرا به آنجا دعوت كرده اند و من از خداي مي خواهم كه آنچه نيكوتر و شايسته تر است پيش آورد.

«ابن زبير» گفت: به خداي سوگند كه اگر در كوفه براي من امكانات و پيرواني چون پيروان شما بود، از آنجا نمي گذشتم و مي رفتم!

و آنگاه براي نهان داشتن انگيزه و خواست دروني خويش گفت: اگر شما در اينجا نيز بمانيد و بخواهيد تنظيم امور و تدبير شئون جامعه را به كف با كفايت خويش گيريد، به خواست خدا كسي با شما مخالفت نخواهد ورزيد و آنگاه برخاست و رفت.

حسين عليه السلام فرمود: براي اين بنده خدا چيزي از دنيا، دوست داشتني تر از اين نيست كه من از «حجاز» بسوي عراق بروم. و خود مي داند كه با بودن من در اينجا، مردم به سوي او نمي روند از اين رو دوست دارد كه من اين شهر را براي او بگذارم و بروم تا زمينه براي او مساعد باشد [2] و [3] .



پاورقي

[1] اين گزارش را ابومخنف: از «عقبة بن سمعان» آورده است. تاريخ طبري، ج 5، ص 351.

[2] اين روايت را ابومخنف از «حارث بن کعب» و او نيز از «عقبة بن سمعان» آورده است. تاريخ طبري، ج 5، ص 383.

[3] واقعيت اين است که عبدالله بن زبير نگران نيرنگ بازي و دورويي مردم کوفه با پيشواي شايستگان نبود بلکه در انديشه‏ي کار خويش بود و آن حضرت نيز در او، آن ظرفيت و گنجايش فکري و روحي و اخلاقي را نمي‏ديد که فرجام کار را براي او بازگويد. چرا که انسان فرزانه هر آنچه را مي‏داند به زبان نمي‏آورد و ديگران را به همه‏ي رويدادهاي آگاه نمي‏سازد بويژه که انديشه‏ها و ظرفيت‏ها گوناگون است و بسياري گنجايش دريافت و شناخت بسياري از حقايق را ندارند. به همين جهت حسين عليه‏السلام به ميزان توان فکري او پاسخ گفت.

نکته‏ي ديگر اين است که او با قيام آن حضرت هيچ مخالفتي نداشت، بلکه بحث در مورد زمان و مکان قيام بر ضد استبداد سياهکار اموي بود.