بازگشت

سخنان او پس از ورود به كوفه


با ورود «عبيد» به كاخ استانداري، نداي نماز جماعت به امامت او داده شد و گروهي گرد آمدند.

او براي نماز از كاخ بيرون آمد و پس از ستايش خدا و سپاس به بارگاه او گفت: اما بعد: اميرمؤمنان - كه خداي كار او را به سامان آورده و قرين صلاح سازد - مرا به ولايت شهر و ديار شما و مرزهاي آن گماشته و به من دستور داده است كه با ستمديدگان شما براساس دادگري رفتار كنم و به محرومانتان امكانات زندگي ببخشايم، با فرمانبرداران و دارندگان گوش شنوا به نيكي عمل كنم و با ترديد افكنان و نافرمانانتان به شدت برخورد نمايم. و اينك بهوش باشيد كه در شهرتان فرمان او را به كار مي گيرم و دستورش را پياده مي كنم.

مردم! از اين پس با نيكوكاران و فرمانبرداران شما بسان پدري پرمهر خواهم بود و تازيانه و شمشير آخته ام براي كساني خواهد بود كه دستوراتم را ناديده گيرند و با نظراتم از در مخالفت درآيند. بنابراين هر كس جان خويش را پاس دارد كه راست كرداري با من ميزان ارزش و احترام افراد خواهد بود و نه وعده و وعيد.


آنگاه از منبر فرود آمد و به سردمداران تيره و تبارها و چهره هاي شناخته شده شهر و قبيله ها [1] سخت گرفت و و با زير فشار قرار دادن آنان گفت:

نام و نشان بيگانگان، هواداران خوارج، ترديدكنندگان در عدالت و حقانيت نظام و حكومت، عناصر ماجراجو و تفرقه افكن و نام كساني كه تحت تعقيب اميرمؤمنان يزيد هستند، همه را براي من بنويسيد. و آنگاه نعره برآورد كه هر كس نام و نشان كساني را كه خاطر نشان گرديد بنويسد از نظر ما بي گناه است و هر كس چنين نمي كند مي تواند تضمين نمايد كه در خاندان و قبيله ي او، كسي با ما سر مخالفت نخواهد داشت و با حكومت چون و چرا نخواهد كرد اما اگر كسي يكي از اين دو كار را انجام ندهد جان و دارايي اش براي حكومت رواست كه به هر صورتي خواست آنها را از او بستاند. و هر بزرگ تيره و تبار و خاندان در ميان قبيله اش يكي از مخالفان و انتقادگران به اميرمؤمنان و حكومت او پيدا شود كه خود پيش از شناسايي و دستگيري او، معرفي اش نكرده باشد آن بزرگ قبيله را بر در خانه اش به چوبه ي دار مي سپاريم و حقوق ماهانه ي تمام قبيله قطع مي گردد و مردان و زنان و كودكان آنان به بدترين منطقه در «عمان» تبعيد خواهند شد. [2] .


پاورقي

[1] واژه‏ي «عريف» که در اين مورد بکار رفته، به اشراف و سردمداران و کدخدايان مورد اعتماد دولتها گفته مي‏شد. کار چنين کساني شناسايي افراد منطقه و تنظيم ليست حقوق آنان از خزانه‏ي عمومي و پرداخت آن و همکاري همه جانبه با حکومت بود. تاريخ طبري ج 4، ص 49 و 43 و 448.

[2] اين گزارش را «ابومخنف» از «معلي بن کليب» و او از «ابووداک» آورده است. تاريخ طبري، ج 5، ص 358 ارشاد، ص 220.