بازگشت

سر امام حسين در مجلس يزيد


سر مبارك امام حسين (ص) را در طشتي از طلا در مقابل يزيد قرار دادند يزيد پيروزمندانه بر تخت نشسته بود نگاهي به سر و نگاهي به اهل مجلس انداخت و گفت: اين شخص بر من مباهات مي كرد، مي گفت پدرم از پدر يزيد بهتر است، مادرم از مادر يزيد بهتر است، جدم از جد يزيد بهتر است و خودم از يزيد بهترم و همين مباهات بود كه او را به كشتن داد، اين كه مي گفت پدرم از پدر يزيد بهتر است همه مي دانند در قضيه حكميت، خدا به نفع پدر من حكم كرد و اين كه مي گفت مادرم از مادر يزيد بهتر است به جان خودم حرف درستي است فاطمه دختر رسول خدا از مادر من بهتر بود و اين كه مي گفت جدم از جد يزيد بهتر است هر كس به خدا و قيامت ايمان دارد، پيامبر را بهتر از خود مي داند، ولي اين كه مي گفت خودم از يزيد بهترم گويا از اينجا ناشي مي شد كه اين آيه قرآن را نخوانده بود: «بگو بار الها مالك حقيقي توئي سلطه و قدرت به هر كس بخواهي مي دهي و از هر كس بخواهي مي گيري خير در دست توست و تو بر هر كار توانايي» [1] .

سياستي كه بني اميه پس از شهادت امام حسين (ص) براي تبرئه و برحق جلوه دادن خود پيش گرفتند، سه ركن اساسي داشت:

1- جدا كردن حساب امام حسين (ص) از پيامبر اكرم (ص) و اصل اسلام آنها سعي داشتند حسين (ص) را به عنوان شخصي عادي معرفي كنند كه بر مبناي اغراض شخصي با حكومت وقت درگيرو كشته شده است، بنابراين كشتن او هيچ ضرري به رابطه قاتلين او با اسلام و پيامبر اسلام ندارد.

2- اين كه ماجراي كربلا و كشته شدن امام حسين (ص) را به مقدرات الهي مستند كنند بنابراين قاتلين آن حضرت اگر چه در ظاهر عمل بسيار زشتي را مرتكب شده بودند، ولي در حقيقت عامل اجراي قضا وقدر بودند و گناهكار اصلي، خود امام حسين (ص) بود كه با حركت خود باعث ايجاد اين واقعه شده بود.

3- اين كه اموي ها مخصوصا شخص يزيد از اين حادثه اظهار نارضايي كرده، مردم كوفه و ابن زياد را مقصر جلوه دهند.

در مقابل اين سياست مزورانه، اهل بيت و رجال سرشناسي كه در گوشه و كنار بلاد اسلام از زمان رسول خدا(ص) باقي مانده بودند، در موضع گيري هاي خود:

اولا سعي مي كردند ارتباط و نسبت امام حسين (ص) با اصل اسلام را براي مردم تشريح كنند مثلا زيد بن ارقم، انس بن مالك و ابو برزه اسلمي از اصحاب رسول خدا(ص) در مجلس ابن زياد و يزيد اعتراض كردند و از علاقه شديد رسول خدا به امام حسين (ص) سخن مي گويند و امام سجاد(ص) در خطبه اي كه در مسجد دمشق ايراد مي كند، به انحا مختلف ارتباط وثيق امام حسين (ص) با اركان اسلام را بيان مي دارد [2] .

ثانيا: از سنت هاي جاري آفرينش و حكمت الهي در مقابل جنايتكاران پرده بردارند و تحريفات يزيد از آيات شريف قرآن را در تطبيق بر واقعه كربلا به مردم گوشزد كنند به عنوان نمونه زينب كبري در مجلس يزيد، سنت امهال جنايتكار را تشريح مي كند و امام سجاد در جواب ابن زياد، بر دخالت مردم در شهادت برادرش علي اكبر تاكيد مي نمايد [3] .

ثالثا: دخالت يزيد و خاندان بني اميه را در اين حادثه افشا كنند و لذا در سخناني كه در شام ايراد شده بدون هيچ اشاره اي به ابن زياد و مردم كوفه، يزيد را مسئول مستقيم اين جنايت معرفي مي كنند.

البته از اين نكته نيز نبايد غافل شد كه يزيد به علت خباثت ذاتي و حماقت باطني، هرگز موفق به اجراي دقيق اين سياست نشد و به طور مكرر در سخنان خود به دشمني خود با پيامبر اسلام اشاره كرده و از كشته شدن امام حسين (ص) اظهار شادماني و خشنودي نمود و همين امر بود كه در كنار روشنگري هاي اهل بيت (ع)، حكومت بني اميه را رسوا و بي آبرو ساخت و طومار حكومت آنان را درهم پيچيد.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 57 و تاريخ طبري، ج 4، ص 355.

[2] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 57 و 58 و 69 و 70 و تذکرة بسط بن جوزي، ص 231 و 235.

[3] مقتل خوارزمي، ج 2، صص 564.