بازگشت

ستم چهره مي نمايد


كاروان امام حسين (ع) به نينوا رسيد (قريه اي در نزديكي كربلا)، حر نيز همچنان با امام حركت مي كرد اينجا بود كه نامه عبيداللّه بن زياد به دست حر رسيد او نوشته بود: بر حسين سخت بگير و او را در بياباني بدون پناهگاه و بي آب و علف متوقف كن.

حر در اجراي دستور ابن زياد مانع حركت امام شد و او را وادار كرد در آنجا باز ايستد.

امام فرمود: آيا تو نبودي كه گفتي ما از اين راه بياييم.

آري! ولي عبيداللّه مرا به سخت گيري مامور كرده و جاسوسي فرستاده كه بر كار من نظارت كند.

بگذار ما در يكي از اين روستاها منزل كنيم.

نمي دانم اين مرد جاسوس من است.

زهير بن قين پيش آمد عرض كرد: يابن رسول اللّه! بعد از اين كار سخت تر خواهد شد، اكنون جنگيدن با اينان آسان تر از جنگ با كساني است كه از اين پس خواهند آمد، به جان خودم بعد از اين لشكري مي آيد كه ما نمي توانيم در مقابلش مقاومت كنيم.

فرمود: من جنگ را آغاز نمي كنم.

گفت: پس از اينجا حركت كنيم و در كربلا فرود آييم، كربلا در ساحل فرات است، در آنجا اگر قصد جنگ داشتند به ياري خدا با ايشان مي جنگيم با شنيدن نام كربلا اشك از چشمان امام جاري شد و گفت: بار خدايا از كرب و بلا به تو پناه مي برم [1] .


پاورقي

[1] کامل ابن اثير، ج 4، صص 2-51 و تاريخ طبري، ج 4، صص 9-308 و مقتل خوارزمي، ج 1، ص 234.